0
Posted on ۲۰:۴۷ by حقیقت شیعه and filed under
امامت،احياءانديشه ديني


به مناسبت ميلاد بابرکت امام موسي کاظم (ع)
سياهي جهالت ديدگان مردم را کورکرده وسوي چشمانشان را ازآنها گرفته بود. عظمت بي منتهاي عالم هستي ونظم مدون آن که لحظه اي به توقف نمي ايستاد وحيات آدمي را تضمين مي کرد به چشمان حريص مردم چونان بازيچه اي گذرا به نظرمي آمد و آدميان به تصورشان قراربود بازيگران قدرتمند وهميشگي آن باشند بدون اينکه بتوانند چگونگي حضورشان را دردنياي اطرافشان بسنجند وبتوانند پاسداشت آنهمه نعمات دنيايي را بجا آورند. زبانها جزبه عبادت کورکورانه بت هاي دست ساخته بشردردهانها نمي چرخيد وزانوان جزبه قصد دريافت صله اي خيالي درمقابل سنگ هاي سخت به کرنش درنمي آمدند تا شايد نگاه ازسرلطف بتي بي زبان را درعالم خيال ازآن خود کنند وزندگي شان رنگ بهتري به خود بگيرد.
دختران بي گناه چشم برجهان نگشوده به خواب مرگ فرومي رفتند تا عصبيت نخ نما شده قوم جاهلشان زنده بماند ودستان ملتمس وناتوانشان درميان انگشتان ضمخت پدرانشان ازتقلا مي افتاد تا ناداني عريان مردمي چشم گوش بسته غلبه اش را برزيباترين ومقدس ترين دقايق زندگي استوارگرداند وجهالت ازهمان دقايق نخستين حيات با مردم شبه جزيره عربستا همراه باشد.
ناآگاهي نه تنها درعربستان که دردوردست هاي ديگرهم بيداد مي کرد وآدمي را ازآرمان طلبي وايده آل خواهي اش دورکرده ودرزندان محدود نيازهاي چندروزه اش گرفتارکرده بود. کليسا به ارباب قدرت تبديل شده وعقل ودل مردم را به نفع مقاصد سياسي خود مصادره کرده ونفس کشيدنشان را هم وابسته به حضورقلدرانه خود کرده بود. درسوي ديگرعبادت هاي ساختگي آتش پرستان وحضوربزرگانشان دردستگاه قدرت انديشه مردم را براي گونه اي ديگرنگاه کردن به جهان ازآنها مي گرفت .گذشت زمان وقدرت طلبي هاي حاکمان،اديان توحيدي را که براي هدايت بشربسوي سعادت ونيکبختي آمده وپيامبران با کتاب وشريعت خدايي شان مردم را به شناخت گوهروجودي شان دعوت کرده بودند هرچه بيشتردرميان مردم بيگانه ومهجورمي کرد وبشردرمسيرناکجاآبادي دست نيافتني قرارگرفته بود که ابتدا وانتهايش مشخص نمي نمود.
لحظات ارزشمند زندگي به شروع دوباره اي نيازداشتند تا شايد ازايستايي رها شده جان تازه اي بگيرند، حرکتي بنياديني نيازبود تا خط بطلاني به روي همه ندانستن ها بکشد وعمردرحال گذران بشررا مانايي بخشد. زمانه انتظارتحقق بشارت هايي را داشت که پيش ازآن ازسوي پيامبران پيشين وعده داده شده بود. اينگونه بود که بهترين بندگان خداوند متولد شد تا با ظهورخود وقبول بارسنگين امامت ورهبري قافله درراه مانده آدميان آنها را با هدايت هاي الهي خود به سرمنزل مقصودبرساند. حضرت محمدابن عبدالله (ص) درطول 23 سال تلاش مستمروخستگي ناپذيرخود وتنها با اتکاء به خداوند وياران اندک وخواصش توانست دين الهي وقوانين اسلامي را به اجرا درآورد وحکومتي اسلامي وخدايي را برپا کند تا انسانها بتوانند به نداي فطري والهي درونشان پاسخ بگويند ونداي توحيد وآزادي وعدالت طلبي به گوش همه مظلومان وستمديدگان برسد.
آنچه پيامبررحمت با تحمل همه سختي ودشواري ها وعبورازهمه موانع براي بشرنيازمند انجام داد وباعث گرديد آدمي ارزش زنده بودنش را وهدف ازآن را دريابد وتن به طاعت هيچ بتي ندهد درتاريخ بلندترين فريادها وماندگارترين جنبش ها همواره پابرجاست. اما آنچه مدنظراين نوشتارمي باشد آنچيزي است که برسرميراث گرانبهاي پيامبرخدا يعني سنت وسيره يگانه اش آمد آنهم درزماني که هنوزپيکرحضرت برروي زمين بود وبه خاک سپرده نشده بود.
شايد بتوان اينگونه مغزکلام را بيان کرد که با غصب امامت علي (ع) درهمان روزهاي رحلت پيامبراکرم توسط کساني که واقعه غديرخم ومحضرپيامبررا درک کرده بودند تاريخ به اجباربسوي اهدافي درحرکت افتاد که اوج آن درمصيبت ها ومشکلاتي بود که براي خاندان رسول الله بوجود آمد وگام هاي حساب شده و آهسته اي ازسوي دنياطلبان ودشمنان دين براي تحريف وتغييردين خدا وسيره رسول الله برداشته شد.
بني اميه ازهمان آغازخلافت ابوبکروعمروعثمان توسط نقشه هاي شوم وبي پايان معايه ابن ابوسفيان درشام بدنبال کسب قدرت وتشکيل سطلنت موروثي بود وبه بهانه قتل عثمان جنگ هاي طولاني وخيانتکارانه اي را با امامت به حق علي ابن ابيطالب (ع) براه انداخت. شهادت مظلومانه آن حضرت که دوران حکومتش جزبه اجراي عدالت ودستورات دين پيامبرخدا نمي انديشيد تنها مانع موجود را هم ازسرراه معاويه برداشت و اوبه اجباروزورخود را خليفه مسلمين معرفي کرد وبساط دنياطلبي اش را با نصب حکام دست نشانده وجيره خوار روزبه روزبرهمه بلاد اسلامي گسترش داد وبا حسن ابن علي (ع) دردوران امامت کوتاهش نيرنگ ها بکارگرفت تا مبادا امامت جامعه اسلامي که حق مسلم فرزندان رسول الله بود دوباره به آنها بازگردد.
معاويه ازآنچه درتوان داشت ازسکه وزور براي - فريب مردم ناآگاه که دين خدا وائمه براي سعادت و آسايش آنها آمده بودند اما براحتي به وعده پول ومقام به هرکسي پشت مي کردند - انزواي هرچه بيشتراهل بيت انجام داد. فرزند دنيادوست وهوسرانش که درملاء عام نفي دين مي کرد به بهانه بيعت نکردن حسين ابن علي (ع)، با اوخانواده اش درصحراي کربلا آنچنان کرد که تاريخ تا به امروزشرمنده ستمگري وخوي وحشي گري او مي باشد و امام زين العابدين (ع) ازنامردمي کوفيان و ستم يزيديان تقيه پيشه کرد وازطريق عبادت ها ونيايش هاي شبانه روزي اش معارف دين را زنده نگاه داشت.
ازهمان عصرروزعاشورا بنيان سلطنت بني اميه به لرزه افتاد وشرايط زمانه به جهتي مخالف خواسته هاي آنان پيش رفت. دوران امامت امام پنجم وامام جعفرصادق (ع) با کشمکش هاي امويان وعباسيان همراه بود که هرکدام بدنبال کسب تاج وتخت سلطنت برروي هم شمشيرمي کشيدند وعباسيان خلافت ورهبري جامعه مسلمين را با اين ادعا که نسب شان به عباس عموي پيامبرمي رسد ورهبري جامعه اسلامي ازآن فرزندان ذکورخاندان پيامبر مي باشد و نه فرزندان دختري ايشان متعلق به خودشان مي دانستند. ازاين روبعد ازبه قدرت رسيدن علي رغم اينکه به خونخواهي اهل بيت پيامبربرخواسته بودند ودرميان مردم خودرا دوستدارفرزندان رسول الله مي دانستند منش امويان را درپيش گرفته و کمر به آزارواذيت و قتل يک يک امامان زمانه خودشان بستند.
دوران تغييرحکومت ازامويان به عباسيان اين فرصت را به امام محمد باقر(ع) و بويژه امام جعفرصادق (ع) داد که فعاليتها ي ديني شان را گسترش داده ودرشناساندن تشيع علوي به مردم زمانه شان آشکارا عمل کنند بطوري که امام ششم با دانشمندان و علماي بزرگي ازشهرهاي مختلف درارتباط بود و براي تحکيم پايه هاي دين اسلام وتشيع به تربيت شاگردان بيشماري همت گمارد - جابربن حيان شيمي دان معروف جهان اسلام ازشاگردان اين امام بزرگوارمي باشد - بواسطه همين کوشش ها امام ششم بعنوان رئيس مکتب جعفري مشهورگشت.
سومين فرزند بزرگوارامام ششم، امام موسي ابن کاظم (ع) درروزيکشنبه هفتم صفرسال 128 هجري درروستاي ابواء - مکاني بين مکه و مدينه - ازمادري بنام حُمَيده اندلسي که زني پاک ومومن بود بدنيا آمد. ازکودکي بهمراه پدرفاضل ودانشمند خود درجلسات گوناگون بحث و گفتگوبا بزرگان علوم مختلف شرکت مي کرد تا با انديشه ناب اسلامي آشنا گرديده ودرزمان امامت خود بتواند به خوبي عهده دارهدايت جامعه مسلمانان باشد. دوران پاياني حکومت امويان براي امام هفتم و پدرش فرصت مناسبي بود که بدورازاذيت وآزارحاکمان به نشرمعارف اسلامي بپردازند. اما با روي کارآمدن دومين خليفه اسلامي بنام منصوربعد ازابوالعباس سفاح که با خوي وحشي گري اش پايه هاي حکومت عباسيان را مستحکم ساخت دوران محنت ورنج دوباره آنها آغازگشت. منصوربه دلايل گوناگون امام صادق (ع) را احضارمي کرد وذره اي ازفعاليت هاي مام غفلت نمي کرد تا سرانجام درسال 148 هجري امام ششم را به شهادت رساند ودستورداد تا جانشين اورا درهرجا بيابند گردن بزنند. فضاي اختناق عباسي تابدانجا پيش رفت که جانشيني امام موسي ابن کاظم (ع) آشکارنشد تا جان امام ازگزند عباسيان درامان باشد. اين حکام همان کساني بودند که به خونخواهي اهل بيت پيامبربرخواسته بودند وحال خود ازترس واگذاري حکومت و پشتيباني مردم قصد ازميان برداشتن همه امامان و پيروان علوي وشيعي را داشتند.
امام هفتم درمدت 55 سال عمرخود حکومت چهارخليفه عباسي بنام هاي منصور10 سال ، مهدي 10 سال ، هادي 1 سال و هارون 15 سال را به چشمان خودشان ديدند. چهارحاکمي که آنچنان برمومنين ودوستداران خاندان علي (ع) سخت گرفتند که تاريخ ازکشتارها وقساوت هاي آنان روايات بسياردرسينه خود پنهان وآشکاردارد. امام موسي ابن کاظم (ع) هم به مانند پدرخود دراوج همه اين شرايط دشوارکه هرلحظه بيم جانش مي رفت ازآنچه درتوان داشت براي گسترش معارف ديني بکاربست. زماني که هارون الرشيد عباسي به حکومت رسيد شرايط دشوارترازسه خليفه قبل گشت تا آنجا که ازشدت دشمني وحسادت به دستورهارون قبرحسين ابن علي (ع) را ويران کردند وبغداد بعنوان پايتخت بني عباس تعيين گرديد. هارون براي اينکه درامرحکومت داري آسوده باشد جزبه کشتن مخالفين علوي و درراس آنان امامان شيعي نمي انديشيد. ازاينرو امام هفتم را درکنارقبرپيامبردستگيروبه زندان بصره وازآنجا به بغداد منتقل کرد و سرانجام درسال 183 هجري پس ازتحمل سال ها مرارت هاي زندان واسارت مسموم و به شهادت رساند.
شهادت مظلومانه امام موسي ابن کاظم (ع) که درمدت امامت خود دربرابرهمه رنجها ومصيبت ها هيچ گاه صبروتحملش را حتي دربرابردشمنان ومعاندان ازدست نداد و به همين خاطربه کاظم - فروبرنده خشم - ملقب گشت برگ ديگري ازبي وفايي مردمان ناآگاه و دنيادوستي حاکمان را درطول حضوراهل بيت پيامبردرميانشان رقم زد تا برخلاف آنچه آنها مي پنداشتند نام اين انسانهاي شايسته براي هميشه درتاريخ حيات بشري زنده بماند وهمان تاريخ گواه دهد که مردمان وحاکمان اعصارگوناگون با دوميراث گرانبهاي پيامبراکرم (ص) چه کردند وچه کارنامه اي ازاعمال خود برجاي گذاشتند.
0
Responses to ... امامت

ارسال یک نظر