1
Posted on ۲۰:۲۳ by حقیقت شیعه and filed under
نامه امام زمان(عج) به شیعیان

توصیه‌های امام زمان (عج) به شیعیان

آنچه در پی مي‌آید توصیه‌هایی است که امام عصر (عج)‌خطاب به شیعیان و پیروان اهل‌بیت (ع) فرموده‌اند. براستی، چقدر به اینها عمل می‌کنیم؟!

1. از خداوند ـ جل جلاله ـ بترسید و تقوا پیشه کنید.

2. به ما در بیرون آوردن شما از فتنه و امتحانی که بر شما روی آورده است کمک کنید.

3. عهد می‌کنم که هر کدام از شیعیان که راه تقوا را در پیش گیرد و هر آنچه که لازم است [و حق خداست] از مال خود خارج کند، از فتنه‌ی گمراه‌کننده و رنج‌های ظلمانی در امان باشد.

4. هر کدام از شیعیان، در بخشش اموالی که خداوند به او داده به کسانی که خداوند فرمان داده است بخل ورزد، در دنیا و آخرت زیانکار خواهد بود.

5. اگر شیعیان ما در وفا نمودن به عهد و پیمانی که از ایشان گرفته شد، همسو و یک‌دل شوند، دیدار ما از ایشان به تأخیر نخواهد افتاد.

6. ظهور ما به تأخیر نیفتاده مگر به سبب اعمال ناپسندی که از ایشان سر می‌زند و خبر آنها به ما می‌رسد.
(توقیع به شیخ مفید)


7. از خدا بترسید ؛ و از ما اطاعت کنید ؛ و از راه راست منحرف نگردید.

8. نیت خود را ـ مطابق سنت آشکاری که به شما گفتم ـ با دوستی، به سوی ما برگردانید.
(توقیع به ابن ابی‌غانم قزوینی و جماعتی از شیعیان)


9. اموال شما (خمس و زکات) را قبول نمی‌کنیم مگر اینکه پاک و طاهر باشد... هر کس می‌خواهد عمل کند و هر که نخواهد نکند؛ چرا که ما به آنچه شما دارید نیازی نداریم.

10. ظهور و فرج در دست خداست و کسانی که وقت رای آن تعیین می‌کنند "دروغگو " هستند.

11. در مسایلی که روی می‌دهد به فقهاء مراجعه کنید؛ زیرا که ایشان حجت من بر شمایند و من حجت خدایم بر ایشان...

12. منتفع شدن از من در ایام غیبتم، مانند استفاده از خورشید است زمانی که ابر روی آن را پوشانده باشد.

13. درباره چیزهایی که به درد شما نمی‌خورد سؤال نکنید، و در دانستن چیزهایی که از دانستن آنها معاف شده‌اید خود را به سختی نیاندازید.
14. برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید ؛ چرا که همین فرج شماست.
(توقیع به اسحاق بن یعقوب)


15. هر کس بدون اجازه ما در اموال مربوط به ما (خمس، زکات و وقف) تصرف کند، از جمله ظالمین است و ما در روز قیامت شاکی او خواهیم بود.
(توقیع به محمد بن جعفر اسدی)


16. آیا نمی‌دانید که خداوند از زمان حضرت آدم تا حال، برای مردم ملجأ و پناهی قرار داده که به ایشان پناه برند و راهنمایانی تعیین کرده که به سبب آنها هدایت یابند. هر زمان که نشانه‌ای از آنان پنهان شد نشانه‌ی دیگر آشکار گردید و هر وقت که ستاره‌ای از ایشان غروب کرد ستاره‌ی دیگر طلوع نمود ؛ و وقتی که خدای عزوجل امام حسن عسکری (ع) را به سوی خود برد گمان ننمایید که واسطه میان خود و مخلوقاتش را قطع نموده است. هرگز چنین چیزی نشده و نخواهد شد تا وقتی که قیامت برپا شود.
(توقیع به محمد بن ابراهیم بن مهزیار)


17. آیا نمی‌دانید که روی زمین از حجت خدا خالی نمی‌گردد ؛ خواه آن حجت، ظاهر باشد و خواه پنهان.

18. مردم پیروی از خواهش‌های نفسانی را از خود دور کنند ؛ و همانگونه که ]پیش از غیبت[ رفتار می‌نمودند رفتار کنند ؛ و امری که از آنان پوشیده و پنهان شده است را جستجو ننمایند... و بدانند که حق با ما و در نزد ماست.
(توقیع به عمری وپسرش)


توضیح:
توقیع ، در لغت به معنای "امضاء، نامه و فرمان" ، و دراصطلاح حدیثی به معنای "بخشی از نوشته‌های ائمه اطهار علیهم السلام " است . بیشتر توقیعات از سوی امام عصر (عج) صادر گردیده است. واژه توقیع نخستین بار در روایتی از امام کاظم (ع) به معنای یادداشتی که امام در زیر یک نامه نوشته دیده شده‌است. امروزه وقتی سخنی از «توقیع» به میان می‌آید، ذهن به توقیعات حضرت مهدی (ع) منصرف می‌گردد.
ارسال توقیعات برای شیعیان، معمولاً توسط وکلای امام صورت می‌گرفت. نواب اربعه امام عصر وکیلانی در شهرهای مختلف داشتند که توقیعات از طریق آنها انتشار می‌یافت.
در کتاب کمال الدین شیخ صدوق، غیبت شیخ طوسی، احتجاج طبرسی و بحارالانوار مجلسی، حدود هشتاد توقیع از سوی امام زمان (ع)‌ نقل شده است که محتوای آن‌ها، برخی خطاب به سفرا و نواب خاص است و برخی خطاب به علماء و فقهاست. برخی در پاسخ به سؤالات است و برخی در تکذیب کسانی است که به دروغ ادعای امامت یا نیابت از طرف آن حضرت را داشتند.
0
Posted on ۲۰:۲۳ by حقیقت شیعه and filed under
فتواهای خنده دار وهابییت

صفحه 1 از 2
هر کسی که گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد!
________________________________________
مشایخ وهابی که به صدور فتواهای قتل و کشتار مسلمانان و پیروان اهل بیت (ع) مشهور هستند، فتواهای خنده داری نیز صادر می فرمایند! که خواندن آنها خالی از لطف نیست...
ـ پوشیدن کمربند ایمنی حرام است! زیرا مانع قضا و قدر می شود!!!
ـ شستن گوشت قبل از پختن بدعت است.
ابن تیمیه: شستن گوشت بدعت است، چنانکه اصحاب پیامبر رضوان الله علیهم در عهد پیامبر(ص) گوشت را بدون شستن می پختند و می خوردند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عبد الله النجدی: فوتبال حرام است مگر با این شروط و ضوابط.
سوال: ...جوانانی که چیزی از تقوا نمی دانند و به وقتشان اهمیتی نمی دهند و می گویند می خواهیم فوتبال بازی کنیم، می پرسند شروط و ضوابط بازی فوتبال چیست تا ما در ورطه تشبّه به کفار و طاغوتیان و دشمنان دین مثل آمریکا و روسیه و.. نیفتیم.
جواب: به آنها می گوییم اگر اصرار دارید بازی کنید و وقت خود را بگذرانید، باید شروط و ضوابط ذیل را رعایت کنید:
اول: خطوطی چهار طرف دور زمین نباشد؛ زیرا این خطوط ساخته کفار و قانون بین المللی فوتبال است!
دوم: کلماتی که کفار و مشرکان به عنوان قانون بین المللی فوتبال وضع کرده اند، مانند گل و اوت و پنالتی و کرنر و ...، گفته نشود زیرا گفتن این کلمات حرام است و هر کس که اینها را بگوید تنبیه و باید از بازی اخراج شود و باید به او گفته شود که به کفار و مشرکین شبیه شده ای...
سوم: هر کس از شما که در اثناء بازی افتاد و دست یا پایش شکست، یا دستش به توپ خورد بازی به خاطر او نباید متوقف شود و به کسی که او را انداخته کارت زرد یا قرمز داده نشود، بلکه به هنگام شکسته شدن یا ضربه دیدن باید به قاضی شرع مراجعه شود تا آن بازیکن حق شرعی خود را همانطور که در قرآن است بگیرد و شما باید شهادت دهید که فلانی عمداً دست یا پای او را شکست...
چهارم: نباید در تعداد بازیکنان با کفار و یهود و نصارا و خصوصاً امریکای خبیث تبعیت کنید، به این معنا که نباید با یازده نفر بازی کنید، بلکه باید بر این تعداد اضافه یا کم کنید.
پنجم: باید با لباس خواب یا غیره خودتان و بدون شورت ها و پیراهن های رنگارنگ و شماره دار بازی کنید، زیرا این لباسها لباس اسلامی نیست، بلکه لباس کفار و غرب است.
ششم: هر کدام از شما که این شروط و ضوابط را رعایت کرد باید قصدش از بازی فوتبال تقویت بدنی برای جهاد فی سبیل الله و آمادگی برای زمانی باشد که به جهاد فراخوانده شود، نه گذراندن وقت و عمر و شادی از پیروزی ظنّ.
هفتم: نباید زمان بازی را 45 دقیقه قرار دهید، شما باید با کفار و فاسقان مخالفت کنید و در هیچ چیز مشابه آنان نباشید.
هشتم: نباید در دو نیمه 45 دقیقه ای بازی کنید، بلکه در یک یا سه نیمه بازی کنید تا مخالفت شما با کفار محقق شود.
نهم: هنگامی که یکی از دو تیم بر دیگری غلبه نکرد (تساوی بازی) و آنطور که شما می گویید توپ به دروازه ای وارد نشد، نباید برای بازی وقت اضافی یا پنالتی در نظر بگیرید (تا یکی پیروز شود)، بلکه بلافاصله بازی را تمام کنید، زیرا بازی به این طریق عین اجرای قوانین بین المللی فوتبال است!
دهم: در بازی فوتبال شخصی را به عنوان داور انتخاب نکنید، زیرا بعد از لغو قوانین بین المللی همچون گل و اوت و پنالتی و کرنر و... وجود او دلیلی ندارد! بلکه بودن او تشبّه به کفار و یهود و نصار و اطاعت از قوانین بین المللی است.
یازدهم: نباید در اثناء بازی، گروهی از جوانان جمع شوند و شما را تماشا کنند، چون قصد شما ورزش و تقویت بدنی است پس دلیلی ندارد آنها شما را نگاه کنند! هر چند که بگویید آنها باعث تشویق شما در تقویت بدنی و آمادگی برای جهاد هستند، به آنها بگویید بروید دنبال منکرات خودتان در بازارها و روزنامه ها و بگذارید ما بدنمان را قوی کنیم!!!
دوازدهم: هر کسی که گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد!
سیزدهم: دروازه باید به جای دو تیرک، سه تیرک داشته باشد، تا مشابه کفار نباشد تا مخالفت شما با قانون بین المللی طاغوتی سازمان فوتبال محقق شود.
چهاردهم: هنگامی که بازیکنی مصدوم شد، نباید بازیکن دیگری را جایگزین او کرد، زیرا این روش، ساخته کفار و مشرکین در آمریکا و ... است.
اینها بعضی از شروط و ضوابطی است که مانع تشبّه به کفّار و مشرکین در بازی فوتبال می گردد... من به اجرای این شروط و ضوابط و سپس پرداختن به فوتبال دعوت نمی کنم، بلکه اینها در واقع برای کسی است که توان انجام ورزش های شرعی را ندارد و برای مؤمن صادق، ادلّه نقلی و عقلی مبنی بر تشبّه فوتبال به کفّار کافی است، زیرا انجام بازی فوتبال بغض انسان را نسبت به کفّار متزلزل می سازد، ولی جوانان این امر را شادی و بازی می پندارند (و تحسبونه هیناً و هو عند الله عظیم...).
در پایان امیدوارم که این پیام برای جوانان و دیگران مؤثر و مفید باشد. اللّهم آمین.
به قلم: عبد الله النجدی
ریاض-ربیع الاول1423هـ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تحریم اهداء گل ـ هیئت علمای ارشد
بسم الله وحده و الصّلاة علی خیر خلقه محمد صلّی الله علیه و سلّم،
و بعد: فتوای کمیته دائم علمای ارشد کشور توحید (که خدا ایشان را یاری نموده و عزّت داده و دشمنانشان را ذلیل گردانده است).
این فتوا در تحریم این گلهای خبیث به دلیل بوهای تحریک آمیزی که دارند و به سبب اینکه این کار تقلید از غرب ملعون و مسخ هویّت اسلامی ناب شمرده می شود، است. از خدا می خواهیم که امّت اسلام را از این فتوا بهره مند سازد و حجت را بر آنها تمام کند، والله المستعان!

متن فتوا:
شماره فتوا:21409
تاریخ:21/3/1421
الحمد لله و الصلاة و السلام علی من لا نبیّ بعده.
و بعد، کمیته دائم پژوهشها و فتواهای علمی از سؤال مستفتی محمد عبد الرحمن العمر از حضر ت مفتی کلّ آگاه شد که از سوی دبیرکلّ هیئت علمای ارشد با شماره 1330 و در تاریخ 21/3/1420 به این کمیته ارائه شده است.

متن سؤال:
در بعضی از بیمارستانها، اماکنی برای فروش گل وجود دارد، و ما عیادت کنندگانی را می بینیم که دسته های گل را به بیماران تقدیم می کنند، این کار چه حکمی دارد؟
در طول قرون متمادی اهداء گل (طبیعی یا مصنوعی) هیچگاه جزء سنّت عیادت از بیماران نبوده و این عادتی است که از بلاد کفر وارد شده و عدّه ای که ایمان ضعیفی داشته اند، از آنها تأثیر گرفته و این عادت را انتقال داده اند. حقیقت این است که بردن گل نفعی برای بیمار ندارد، بلکه تشبّه و تقلید محض از کفّار محسوب می شود و نه هیچ چیز دیگر، و فقط خرج کردن پول در غیر راه درست است که این اعتقاد فاسد را به دنبال دارد که این گلها باعث شفا می شود! بر این اساس نباید از گل در مورد مذکور استفاده کرد، نه به صورت فروش و نه خرید و نه اهدا...
"این سخنان در حالی از طرف کارخانه های فتوا سازی وهابیت صادر میشود که امیران آنان با امضای قرار دادهای میلیاردی و اهدای کمکهای بلاعوض به همان بلادهای کفر ، نوکری خویش را به شکلی متفاوت به اثبات می رسانند..."
سوالاتی از برادران اهل تسنن:
سوال اول:آیا پیامبر در روز غدیر خم حدود چند ده هزار نفر را نگه میدارد و به انهایی که رفته اند می گوید که بازگردند که بگوید علی برادر من است. در صورتی که پیامبر بارها با امام علی پیوند برادری بسته بود و همه میدانستند که علی و پیامبر مثل دو برادر هستند.

سوال دوم: آیا امام علی خلیفه چهارم شما نیست پس چرا در کتب شما از امام علی بیش از پنجاه حدیث نیست. در صورتی که امام علی داماد و پسر عموی پیامبر بوده است و از کودکی در دامان پیامبر بزرگ شده است ولی از افرادی همچون عبد الله بن عمر که زیاد پیامبر را درک نکرده است هزاران حدیث وجود دارد.


سوال سوم: این آیه معروف(( انما یرید الله لیذهب عنکم الرجز اهل البیت و یطهرکم تطهیرا)) در وصف چه کسانی است ؟ بغیر از این است که در وصف حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه(س) و امام حسن(ع) و امام حسین (ع) است . اگر در مورد این افراد است که حتما است با انها چه رفتاری شد؟
گزارش

نوشته شده توسط نسرین, روشن 04 شهريور 1388,ساعت 15:39:49
شما فکر کردین مردم خر تشریف دارن که هر اراجیف های شما رو باور کنند.
دلم براتون میسوزه.
حیف از اکسیژنی که شماها مصرف میکنید،حیف و صدها حیف.....
گزارش

نوشته شده توسط رشيد, روشن 26 ارديبهشت 1388,ساعت 09:26:16
بسم الله الرحمن الرحيم
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمدوآخر تابع له
اللهم العن احفاد آل ابي سفيان ( الو هابيهً ) الي يوم القيامهً
لان خذلو المسلمين وخانو با سنهً رسول الله صلي الله عليه وآله
اللهم العن جميع الذين يحمون الوهابيهً و يمولونهم من الاموال والانفس ويكفرون الشيعهً ويقتلونهم بلا ذنب والسلام عليكم ورحمهً الله وبركاته .
گزارش

نوشته شده توسط yasin, روشن 27 اسفند 1387,ساعت 10:35:10
دین دوچیز است . حب و بغض که بغض همان لعن است
کسی که لعن نمیکنه میترسه ملعون برحق باشه نه مظلوم.
لعن علی عدوک یا علی .. .
گزارش

نوشته شده توسط عبدالمحمد حاجیاOb>, روشن 23 اسفند 1387,ساعت 09:38:23
با سلام
امیدوارم با ظهور حضرت حجت نام امیرالمومنین در تمام بلاد طنین انداز شود و این احمقان و کفار این دوران بدانند حق کیست کما که می دانند و بنا بر لجبازی انکار می کنند
یا علی
گزارش

نوشته شده توسط Ali, روشن 23 اسفند 1387,ساعت 09:38:52
با سلام
وهابیت داره به اسلام و بیشتر به اهل سنت لطمه میزنه ولی ناراحت نباشید کسی هم لازم نیست از لحاظ عملی (جنگ نظامی) اقدامی بکنه چون اونا با همین کاراشون زمینه نابودی خودشونو فراهم میکنند مگه تو همین جنگ غزه ندیدین که چقدر چهره کریهشون پیش همه جهان اسلام حتی مردم خودشون آشکار شد؟
و همه مردم عربی که به اونها دلخوش کرده بودند از اونا انتقاد کردند؟
این نشانه شروع زوال هست.
گزارش

نوشته شده توسط محسن حبيبي لنگرو, روشن 19 اسفند 1387,ساعت 13:17:59
اللهم عجل لوليك الفرج
گزارش

نوشته شده توسط امیر, روشن 17 اسفند 1387,ساعت 15:27:51
دوستان عزیز
با لعن نفرین چیزی درست نمیشود .
الان دنیا چشمشان به این است که شیعه در مقابل وهابیت چه میکند .
راه همان است که محمد ، علی و حسین نشان داده اند .
پس ترس را کنار بگذاریم و با هم دست یا علی بدهیم .
امیر
گزارش

نوشته شده توسط هاشمی - بنارویه, روشن 16 اسفند 1387,ساعت 10:02:05
لعنت خدا بر هرچه وهابی کثیف ونجس است
خدا یا ظهور آقایمان امام زمان نزدیک فرما تا به هلاکت رسیدن این دشمنان اهلبیت (ع) را ببینیم وسران وهابیت وآل وهابیت - بهائیت وصوفی گری و خوارج و شیطان پرست را با ذلت تماشا کنیم
اللهم عجل لولیک الفرج
گزارش

نوشته شده توسط ایمان-, روشن 14 اسفند 1387,ساعت 17:30:59
خدایا ظهور مولایمان را برسان تا معلوم شود حق با کیست
به امید ظهورش
گزارش

نوشته شده توسط مهدیار, روشن 23 بهمن 1387,ساعت 18:30:32
لعنت خدا بر تمام بدعت گزاران در دین اسلام ناب محمدی(ص)
گزارش

نوشته شده توسط بچه شیعه, روشن 23 بهمن 1387,ساعت 18:30:51
چقدر پیامبر (ص) و امامان معصوم، مظلوم هستند که این وهابیون کافر این قدر زیاد در دین اسلام محمدی (ص) بدعت وارد کرده اند . لعنت خدا و پیامبر امینش بر این پیروان پوشالی
گزارش

نوشته شده توسط نادر, روشن 29 دي 1387,ساعت 18:17:59
با خواندن این مطالب متوجه خیانت عظیم اون خبیث ازل و ابد میشیم این آتیش از گور منحوس ... بلند میشه
گزارش

نوشته شده توسط امجد, روشن 26 دي 1387,ساعت 14:09:21
دشمنان اهل البیت از سگ هم نجسترند.
گزارش

نوشته شده توسط قاسم, روشن 04 دي 1387,ساعت 07:45:37
حساب اهل سنت از وهابیت جداست بنابراین دوستان نباید از لعن بر وهابیت نارخرسند شوند همانطور که خوارج را هم لعن می کنیم.
گزارش

نوشته شده توسط شیعه, روشن 20 آبان 1387,ساعت 11:02:50
یارب به دلم مهر علی افزون کن جز مهر علی ز لوح من بیرون کن
گزارش

نوشته شده توسط عبدالرضا شیخی زا, روشن 02 آبان 1387,ساعت 13:54:21
لعنتیها نابودی خود را هم اکنون می بینند دارند با این کارها دراصل دست وپا می زنند .آنقدر دست وپا بزنید تا به درک واصل شوید .لعنت خدا بر وهابیت و آل وهابیت
گزارش

نوشته شده توسط احمد, روشن 14 مهر 1387,ساعت 12:28:05
خدا حفظتون کنه .
به فعالیتتون ادامه بدید .
سایتتون عالیه

گر حب علی و آل پاکش کفر است / من کافر اولم خدا می داند
گزارش

نوشته شده توسط علي غفوري, روشن 11 مهر 1387,ساعت 15:15:48
منم محب هستم
گزارش

نوشته شده توسط iran, روشن 04 مهر 1387,ساعت 11:45:46
lanat be har chi vahhabi !!!
امام خمینی(ره):
اگر یک روز بگذریم از امریکا و از کارهای امریکا، از آل سعود هیچوقت نمی گذریم با آن جنایاتش در جمعه خونین!
گزارش

نوشته شده توسط دوست, روشن 04 مهر 1387,ساعت 11:48:02
درضمن تصریح به لعنت کسانی که ائمه ما را کافر و ما را مرتد می دانند اشکالی داره داداش؟
عادل و با انصاف باش.
اگه همه چی با محبت حل بشه پس جنگهای پیامبر با کفار رو چطور تفسیر می کنی؟
گزارش

نوشته شده توسط سید, روشن 04 مهر 1387,ساعت 11:50:06
سلام به دوست بی ادبی که خودش رو دیوونه معرفی کرده
لعن در اسلام همانند صلوات دارای ارزش است
آیا آیه قرآن نیست که: الا لعنت الله علی القوم الظالمین
یا نشنیدی که: اولیئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون
و آیا در زیارت عاشورا آنهمه لعن را ندیده ای؟
اللهم العن اول ظالم ... اللهم العن ابا سفیان ... اللهم العن العصابه الذی جاهدت الحسین
یا در اعمال شب قدر اول و دوم لعن بر قاتلان امیر المومنین را ندیده ای؟
و...
در ضمن اگه لعن بده، چرا تو منو لعن کردی؟
پس نادانسته حرف نزن و افکار دیگران را مشوش نکن
التماس دعا
گزارش

نوشته شده توسط danyal.ir, روشن 19 شهريور 1387,ساعت 00:59:20
در جواب شما باید به عرض برسانم لعن و نفرین و حب و بغض از ارکان دین است که در الفاظ دینی به تولی و تبری تعبیر شده است و امام باقر ع میفرماید : هل الدین الا الحب و البغض؟
ایا دین چیزی جز محبت و بغض است؟
یعنی همان طور که در دین سفارش به محبت و مهربانی با مومنین شده ایم .همان طور هم باید از دشمنان و منحرفین برائت بجوییم
و الا در ورطه هلاکت و گمراهی خواهیم افتاد همچون اهل سنت که داعیه محبت علی را در سر دارند و از سوی دیگر به معاویه و عایشه نیز احترام میگذارند و خودشان را دچار یک پارادوکس عقیدتی نموده اند ؟
آیا ما این گونه باشیم ؟
گزارش

نوشته شده توسط یه دیونه, روشن 06 شهريور 1387,ساعت 23:45:59
اول کامنت رو دیدم نوشته بود "بر وهابیت لعنت"
لعنت بر تو و فهم کمت - وهابی نیستم ولی میدانم که لعنت فرستادن به چیزی که گروهی از انسان ها به آن اعتقاد دارند (چه درست چه غلط) کار درستی نیست چون با این کار باعت میشویم که مخاطب ما در موضع دفاعی قرار گرفته.
به جای لعنت فرستادن کمی هم به ایمانتان برسید.
تا به حال فکر کرده اید که پیامبرتان به کدام فرقه انحطاطی بد گفته!؟
{منظور بد دهنی هست} در عمل مبازه میکنیم اگر قدرت مبارزه نداری بد دهنی کاری رو درست نمی کنه
گزارش

نوشته شده توسط morteza, روشن 24 مرداد 1387,ساعت 12:54:33
az khodavand tofighe ruz afzoon barayetan khastaram
گزارش

نوشته شده توسط حمید ثابتی بیرام, روشن 11 تير 1387,ساعت 14:06:44
سایت شما عالی است خدا یارتان
گزارش

نوشته شده توسط محسن, روشن 29 خرداد 1387,ساعت 17:52:56
مديريت محترم سايت: لطفا با توجه به نظر ارائه شده توسط يكي از كاربران مبني بر اينكه: «با جستجوي نام عبدالله النجدی در اینترنت متوجه خواهید شد که چنین شخصی وجود خارجی ندارد ظاهرا برخی مطبوعاتچی های طنزپرداز کشورهای عربی با استفاده از ادبیات مضحک وهابی ها این متن طنز را فراهم کردند» اگر پاسخ مناسبي داريد ارائه كنيد چون حداقل براي سايت شما اظهار نظرهاي غير كارشناسي بسيار خطرناك به نظر ميرسد.

سلام شيعه:
در اين لينك مي توانيد آدرس منزل جناب النجدي را در عربستان پيدا كنيد!!!
http://wikimapia.org/#y=25410822&x=49593152&z=18&v=2&show=/1549376/ar/
و
http://wikimapia.org/1549376/ar/

اين هم نتيجه جستجو در گوگل:
http://www.google.com/search?hl=fa&lr=& q=%22%D8%B9%D8%A8%D8%AF+%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87+%D8%A7%D9%8 4%D9%86%D8%AC%D8%AF%D9%8A%22&start=20&sa=N

ياعلي
گزارش

نوشته شده توسط هادی هدایت, روشن 23 خرداد 1387,ساعت 11:34:37
به نام خدا
خسته نباشید
از آن جایی که مبانی فقهی وهابیان، سست و بی اساس است لذا
خیلی بعید نیست که از تفکر بی منطق آنان، چنین فتاوایی تراوش نماید.
اللهم اشغل الظالمین بالظالمین. آمین یا رب العالمین
مدیر وبلاگ: گفتگوی صمیمی با وهابیان به نشانی
salafigary.blogfa.com
گزارش

نوشته شده توسط قدرت الله حیدری, روشن 20 خرداد 1387,ساعت 08:15:51
با عرض سلام و خسته نباشيد. لعنت خدا بر وهابیت دعای روز و شبم اول ظهور آقا و دوم چنان وهابیت ریشه کن شود که نه نامی و نه نشانی نماند العجل العجل العجل یابن الحسن
گزارش
0
Posted on ۲۰:۲۲ by حقیقت شیعه and filed under
غيبت و حيرت


غيبت و حيرت
نويسنده: سيد محمد جواد مهرى


او است‏حجت‏بزرگ خدا، ولى اعظم پروردگار، نجات دهنده بشر، وارث تمام‏انبيا و اوصيا و جانشين همه پيامبران و امامان، خلف صالح، قائم به حق،مبين احكام دين، پروراننده عدل و داد، سمبل حق و حقيقت، تالى تلو قرآن،بقيه الله فى الارض، صاحب الزمان و خليفه الرحمن. او است: منصور.. مويدبه تاييدات خداوند.. حجت.. نور.. فرقان.. صاحب امر.. پناهگاه امت.. انتقام گيرنده مظلومان..
پشتيبان محرومان.. برهان الهى.. سيد و سرور همگان.. امير اميران.. قاتل‏ستمگران.. نور چشم مستضعفان.. نابود كننده تمام بدعت‏ها، ضلالت‏ها،گمراهى‏هاو گمراهان و خلاصه او است احيا كننده ميراث رسول خدا و معصومان عليهم‏صلوات الله. او پرچمدار حق است كه هر كه زير لوايش قرار گرفت‏به كرانه‏نجات مى‏رسد و هر كه از او دورى جست، در ظلمتكده گمراهى غرق خواهد شد.
مهدى طاووس اهل بهشت است و از سيماى درخشانش فروغ نور خدا بر آسمان وزمين مى‏تابد.. او همان كوكب درى و ستاره درخشان است كه شرق و غرب جهان‏به او فروزان است.
امام رضا عليه السلام چنين مى‏ستايدش: «او شبيه من و شبيه حضرت موسى است.بر او جامه‏اى از نور پوشانده شده كه از شعاع قدس الهى مى‏افروزد. اوخلقتى معتدل و ميانه دارد و رنگى روشن و درخشان. خوى و منشش مانند رسول‏خدا است.»
وجود مباركش رحمت است‏بر مومنان و صالحان و نقمت است‏بركافران و تبهكاران. خداوند بوسيله او مردگان را زنده و كوردلان را بينا وگمراهان را هدايت مى‏كند.

نقش امام زمان عليه السلام در دوران غيبت
شايد برخى چنين بيانديشند كه اكنون در دوران‏غيبت، امام زمان سلام الله عليه هيچ نقشى در هدايت مردم ندارد و هيچ‏استفاده‏اى از وجودش نيست و العياذ بالله ولى اين گمان باطلى است چراكه زمين بدون حجت هرگز نمى‏ماند «لولا الحجه لساخت الارض باهلها; پس بايدهمواره حجت‏خدا بر روى زمين و در ميان مردم باشد.» ولى اكنون كه امام‏ما غايب است چگونه از حضرتش بهره مى‏گيريم؟ اين همان سوالى است كه جابربن عبد الله انصارى از رسول خدا صلى الله عليه و آله كرد كه: «هل‏ينتفع الشيعه بالقائم فى غيبته؟; آيا شيعيان در دوران غيبت از وجود قائم‏عليه السلام استفاده مى‏كنند؟»

حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمودند:
«اى والذى بعثنى بالنبوه، انهم لينتفعون به، و يستضيئون بنور ولايته فى‏غيبته كانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب.;آرى به همان خدايى كه‏مرا به پيامبرى مبعوث فرمود سوگند، كه شيعيان از وجود او بهره و از نورولايتش در دوران غيبتش پرتو مى‏گيرند چنانكه مردم از آفتاب بهره مى‏برند هرچند پشت ابرها پنهان شده باشد.»
آرى! در دوران غيبتش، پيوسته منتظرقدومش هستيم. و براى رسيدنش و انتقام گرفتن از دشمنان الهى و دشمنانمان،لحظه شمارى مى‏كنيم. نمى‏شود خود در حالت انتظار بسر بريم و براى رسيدنش‏كه هر لحظه ممكن است تشريف بياورد خود را آماده نسازيم و به ولايتش‏مسلح نباشيم و به عدالتش عشق نورزيم و به اوامرش تمسك نجوئيم و از آنچه‏نزد او ناپسند است دورى نكنيم. گو اينكه او پيوسته در راه و مسجد وبازار و همه جا ممكن است‏حاضر شود و ما او را نشناسيم; پس بايد كاملامواظب اخلاق و رفتار و كردار و منش و خوى خويش باشيم، نكند سرورمان از مابرنجد و قلب مباركش از تيرگى دلهاى آكنده به گناهانمان، اندوهناك گردد. پس حضرت مهدى عليه السلام موجود است و در هر حال مراقب اعمال ماست هر چند از ديدگان‏آلوده ما پنهان باشد.

راز طول عمر امام عليه السلام
و شايد برخى از روى جهل و نادانى به راز طول عمر امام‏جهالت ورزند و سوالى در ذهنشان بوجود آيد كه چگونه امام زمان را چنين‏عمرى دراز است؟ علما و تاريخ‏نگاران در اين باره مقاله‏ها، بحث‏ها و كتابهانوشته‏اند و ما را در اين خلاصه گويى مجال سخن نيست، ولى هيچ سخنى برتر ازسخن پيشوايان ما نمى‏باشد، پس ببينيم آنان چه پاسخ مى‏دهند.
روايت است كه امام صادق عليه السلام وقتى ديد يكى از اصحابش از طول دوران‏غيبت، شگفت زده است، فرمودند:
«ان الله تعالى ادار فى القائم ثلاثه، ادارها لثلاثه من الرسل: قدر مولده‏تقدير مولد موسى، و قدر غيبته تقدير غيبه عيسى، و قدر ابطائه تقديرابطاء نوح، و جعل له من بعد ذلك عمر العبد الصالح دليلا على عمره;خداى‏تبارك و تعالى سه مطلب را درباره قائم آل محمد ايفا نموده كه درباره سه‏پيامبر انجام داده بود: ولادتش مانند ولادت حضرت موسى، و غيبتش مانند غيبت‏حضرت عيسى و طول عمرش مانند طول عمر نوح تقدير كرد، سپس عمر حضرت خضر رادليلى بر عمر درازش قرار داد.»
آنگاه حضرت، علت غيبت آن سه پيامبر را طى حديثى طولانى بيان مى‏فرمايد، و چنين نتيجه مى‏گيرد:
«و اما العبد الصالح الخضر، فان الله تبارك و تعالى ما طول عمره لنبوه‏قدرها له و لا لكتاب ينزل عليه و لا لامامه يلزم عباده الاقتداء بها، و لالطاعه يفرضها له، بل ان الله تبارك و تعالى لما كان فى سابق علمه ان‏يقدر فى عمر القائم فى ايام غيبته، و علم من انكار عباده لمقدار ذلك‏العمر فى الطول، طول عمر العبد الصالح من غير سبب، فما اوجب ذلك الا لعله‏الاستدلال على عمر القائم، و ليقطع بذلك حجه المعاندين لئلا يكون للناس على‏الله حجه;و اما در مورد بنده شايسته، حضرت خضر، پس بى‏گمان خداى تبارك وتعالى عمر او را دراز نگردانيد به خاطر پيامبرى ويژه‏اى كه براى او درنظر داشت و نه به خاطر كتابى كه بر او مى‏خواست نازل كند و نه شريعتى كه‏شريعتهاى پيامبران پيش از او را نسخ نمايد و امامتى كه بندگانش را ملزم‏به پيروى از او كند، و نه به خاطر اطاعتى كه براى او بر بندگانش واجب‏گرداند، بلكه خداى تبارك و تعالى چون قبلا در علمش نهفته بود كه عمر حضرت‏قائم را در دوران غيبتش طولانى گرداند، و مى‏دانست كه بندگانش نسبت‏به آن‏عمر دراز اعتراض و انكار خواهند نمود، لذا بدون هيچ علتى عمر خضر راطولانى كرد تا به آن بر عمر حضرت قائم عليه السلام استدلال نمايد و راه‏انكار را بر دشمنان و مخالفان ببندد و حجت را بر مردم تمام كند تااعتراضى به كار خدا نداشته باشند.»
و اصلا در روايتهاى گوناگونى ملاحظه‏مى‏كنيم كه امامان ما به عمر حضرت نوح كه در قرآن نيز از آن ياد شده‏است در اين مورد استدلال مى‏كنند و گاهى با تندى و تعجب آن را بيان‏مى‏كنند.
امام صادق عليه السلام در حديثى با ناراحتى مى‏فرمايد: «ماتنكرون ان يمد الله لصاحب هذا الامر فى العمر كما مد لنوح عليه السلام فى‏العمر;چه جاى انكار است كه خداوند همچنانكه عمر حضرت نوح را طولانى قرارداد، عمر صاحب اين امر را نيز دراز گرداند.»
و اصلا كجاى اين امر تعجب‏آور است! خدائى كه توانست‏حضرت مسيح را بدون پدر به دنيا آورد و او رادر گهواره به سخن گفتن وا دارد و نبوت را به كودك شيرخواره واگذار نمايدو عزير را صد سال بميراند و زنده نمايد و يونس را در شكم ماهى مدتهازنده نگه دارد و ابراهيم را در ميان كوهى از آتش و دود، حفظ كند و حضرت‏موسى را در تابوتى از سعف خرما در ميان نهر نيل به سلامت دارد و هزاران‏هزار امر خارق العاده را براى اظهار قدرت خود در جهان دنيا انجام دهد،آيا نمى‏تواند حضرت قائم را هزار و اندى سال عمر دهد در حالى كه نه اين‏امر محال است و نه غير ممكن. وانگهى بعيد نيست‏يكى از اين انگيزه‏هاى اين‏عمر دراز، آزمايش و امتحان مسلمانان باشد، تا اينكه خوبان از بدان وصالحان از طالحان شناخته شوند. آنان كه ايمانى ضعيف دارند بايد جاى راخالى كنند و به مومنان راستين واگذار نمايند.

امام كاظم عليه السلام فرمودند:
«انما هى محنه من الله عزوجل امتحن بها خلقه...;علت غيبت طولانى امام زمان عليه السلام چيزى جز آزمايش الهى براى امتحان بندگانش نيست.»
در حديثى يافتم‏كه راوى از امام عسكرى عليه السلام مى‏پرسد: اى فرزند رسول خدا! آيا غيبت‏فرزندت طولانى مى‏شود؟ حضرت پاسخ مى‏دهد:
«اى و ربى، حتى يرجع عن هذاالامر اكثر القائلين به، فلا يبقى الا من اخذالله عهده بولايتنا و كتب فى قلبه الايمان و ايده بروح منه;آرى به خدايم‏سوگند، تا آنگاه كه بيشتر معتقدان به اين امر (شيعيان) از آن روى‏برگردانند (آن را انكار كنند) و كسى نماند جز آنانكه خداوند از آنها برولايتمان پيمان گرفته است و ايمان را در دلهايشان مستحكم گردانيده و باروح خودش در آنان دميده است.»
و رسول خدا صلى الله عليه و آله طى‏حديثى فرمودند:
«تكون له غيبه و حيره تضل فيها الامم;براى او غيبتى باشد و سر گردانى وحيرتى كه امتها را به گمراهى افكند.»
همينطور هم هست. امروز بسيارى ازمسلمانان متاسفانه در گمراهى از شناخت‏حجت و امام زمانشان هستند واز او روى برگردانده‏اند هر چند خود بارها و بارها متذكر شده‏اند كه «هركس امام زمانش را نشناسد و از دنيا برود،مانند اهل جاهليت از دنيا رفته‏است‏». امروز بيشتر مردم، با اينكه احساس نياز به رهبرى مقتدر مى‏كنند كه‏مشكلات بى‏شمارشان را حل كند و آنان را از سر در گمى و گمراهى بيرون آوردو انتقام ظالمان را از مظلومان بگيرد، با اين حال، نسبت‏به امام زمان‏شناختى ندارند و او را از ياد برده‏اند و آن همه روايتهاى رسول اكرم‏صلى الله عليه و آله را ناديده مى‏گيرند جز زبدگان و نخبگانى كه خداوندبر آنها منت گذارده و نعمت‏بزرگ ولايت را به آنها عطا كرده است كه‏اميدواريم ما نيز جزء آن اندك مخلصان و صديقان باشيم.
امام باقر عليه السلام فرمودند:
«يخرج بعد غيبه و حيره، لا يثبت فيها على دينه الا المخلصون المباشرون‏لروح اليقين الذين اخذ الله ميثاقهم بولايتنا و كتب فى قلوبهم الايمان وايدهم بروح منه.»
او پس از غيبت و سرگردانى طولانى مردم، ظهور مى‏كند ودر دوران غيبتش كسى بر دينش باقى نمى‏ماند جز مخلصانى كه با روح يقين‏پيوند دارند (در ولايتشان پابرجا هستند و به غيبت و ظهور پس از غيبت،اطمينان كامل دارند) آنان كه خداوند پيمان ولايتمان را با آنها بسته است‏و ايمان را در درون قلبهايشان قرار داده و با روح خويش تاييدشان نموده‏است.
پس اكنون كه در سخت‏ترين دوران دورى از امام و پيشواى معصوممان قرارداريم، و ملت‏هاى مسلمان در سرگردانى و حيرت به سر مى‏برند، لازم است ماطبق پيمانى كه در روز الست‏با خداى خود بستيم در اين عهد و پيمان،ثابت و پا بر جا باقى بمانيم و خداى نخواسته روى از اماممان برنگردانيم‏و به حجت و ولى اعظم خدا پشت نكنيم و ولايت را پيوسته پاس بداريم و دراين راستا چاره‏اى جز صبر نيست و انتظار فرج در اين زمان از هر عملى برترو فضيلتش بيشتر و پاداشش افزون‏تر است. امير مومنان عليه السلام مى‏فرمايد:
«انتظروا الفرج و لاتياسوا من روح الله، فان احب الاعمال الى الله عزوجل‏انتظار الفرج.. و المنتظر لامرناكالمتشحط بدمه فى سبيل الله;منتظر فرج باشيد و از رحمت‏خدا نوميد مگرديد زيرا محبوب‏ترين و پسنديده‏ترين اعمال‏نزد خداوند، انتظار فرج است.. و همانا كسى كه منتظر امر ما است، مانندكسى است كه با خون خود در راه خدا پيكار كند». آرى! شيعيان مخلص و صديق‏خداوند و آنها كه در پنهانى و آشكار، دعوت به سوى دين حق مى‏كنند،منتظران فرج هستند.
و يكى از مهمترين و برجسته‏ترين دست آوردهاى انتظار، همين است كه در اين‏دنياى وانفسا كه مشكلات از هر سوى گريبانگير انسانهاى متعهد مى‏شود و بلاهابر او همچون ابر بهارى مى‏بارد و مومنان واقعى در تنگناى اقتصادى ومحاصره سياسى و يورش بى‏رحمانه تبليغاتى دشمنان قسم خورده اسلام قرارگرفته‏اند، روحيه اميد را در آنان زنده نگه مى‏دارد و در سايه همين اميداست كه انسان مومن روبروى خويش ميدان گسترده‏اى از فضل و كرم الهى مى‏بيندو حقيقت ظهور برايش مجسم مى‏شود، و به خاطر همين روزنه اميد است كه‏آرزويش از غير خدا منقطع مى‏گردد و به انتظار گشايش زندگى مادى و معنوى،جز فضل الهى را نمى‏طلبد و جز او را نمى‏خواند و به جز او كه معشوق تمام‏صديقان و اوليا و اصفيا و برگزيدگان است‏به ديگرى دل نمى‏بندد، و اين‏سرآمد آرزوهاى هر انسان است.
بار الها! ما را دلبند و شيفته خود قرار ده و قلوبمان را جز از حب خويش،تهى گردان و پيوند ما را با ولايت و با ولى الله اعظمت ارواحنا فداه،مستحكم‏تر ساز و عيد سعيد ميلادش را بر همه ما و شيعيانش و محبانش مبارك‏گردان و چشمهاى مارا به ديدار جمال دل آرايش روشن ساز و كشورش را از شرتمام دشمنانش حفظ فرما و رهبر و ملت را تا روز رسيدنش در كنف حمايت‏خوداز بلايا و حوادث مصون ساز.

منبع: ماهنامه پاسدار اسلام شماره 204 الف
0
Posted on ۲۰:۲۱ by حقیقت شیعه and filed under
سخني چند در مورد زيارت عاشوراي معروفه

نويسنده:آيت الله علي احمدي ميانجي(*)

نكته هاي پژوهشي
1. زيارت عاشوراي معروف را علماء و فقهاي بزرگ نقل فرموده اند. ابوالقاسم جعفربن قولويه، در كامل الزيارات ، ص193 ط غفّاري ، و شيخ الطائفه ، محمدبن حسن الطوسي ،در مصباح المتهجد ص773 ، و سيّد ابن طاووس ، عليّ بن موسي، در مصباح الزائر ص268 ، و كفعمي در مصباح ص482،[آن را] آورده اند و جمعي از بزرگان فقهاء و علماي شيعه بر آن مداومت داشته اند؛ بنابراين جاي شكّ و ترديد در آن راه ندارد.
2. شيخ ابوالقاسم ابن قولويه آن را با دو سند خود نقل نموده و گويد:
الف : حدّثني حكيم بن داود بن حكيم (كه از مشايخ ابن قولويه است كه خود آنها را در مقدّمه كتاب توثيق كرده است.)و غيره عن محمّدبن موسي الهمدانيّ ، عن محمدبن خالد الطيالسيّ ، عن سيف بن عميره و صالح بن عقبه جميعاً عن علقمه بن محمّد الحضرميّ.
ب:(عن مشايخه العظام و هم كثيرون كلّهم أجلّاء و الظاهر أنّ المرادهنا
ما ذكره ص 190 قبل ذلك : حدّثني أبي ـ رحمه الله ـ عن سعد بن عبدالله، عن أحمدبن محمد بن عيسي) عن محمّد بن إسماعيل بن بزيع ، عن صالح بن عقبه ، عن مالك الجهنيّ عن أبي جعفر(عليه السلام)
3. شيخ طوسي ـ رحمه الله تعالي‌ـ در مصباح ص773 از صالح بن عقبه و سيف بن عميره از علقمه ، زيارت را نقل فرموده است و احتمال مي رود كه شيخ را از دو طريق ابن قولويه نقل كرده باشد و احتمال مي رود كه با طريق خود : ابن أبي جيد (علي بن أحمد بن محمدبن أبي جيد: استاد مفيد و شيخ رحمهما الله تعالي ) عن محمدبن الحسن (ابن الوليد) عن الصفّار(محمدبن الحسن) عن محمدبن الحسين(بن أبي الخطّاب الزيّات ) عن محمدبن إسماعيل بن بزيع ، عن كتاب صالح بن عقبه ؛ و عده من أصحابنا ، عن ابن بابويه ، عن أبيه و محمدبن الحسن (ابن الوليد) عن سعدبن عبدالله، عن أحمدبن محمد، عن عليّ بن الحكم ، عن (كتاب) سيف بن عميره ، نقل كرده باشد و اقوي همين است و اين دو سند صحيح است.
4. شيخ بزرگوار طوسي ـ رضوان الله عليه ـ اين زيارت را در مصباح المجتهد ص777، با سند صحيح از صفوان بن مهران جمّال از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده است .
در مصباح گويد:
و روي محمدبن خالد الطيالسيّ ، عن سيف بن عميره قال : خرجت مع صفوان بن مهران الجمال و عندنا جماعه من أصحابنا إلي الغريّ بعد ما خرج أبوعبدالله (عليه السلام)...فلمّا فرغنا من الزياره صرف صفوان وجهه إلي ناحيه أبي عبدالله الحسين (عليه السلام) فقال : تزورون الحسين (عليه السلام) من هذا المكان من عند رأس اميرالمؤمنين (عليه السلام).
(از اينجا ترجمه را ذكر مي كنيم) از اينجا امام صادق (عليه السلام) اشاره كرد به امام حسين (عليه السلام) و من هم با او بودم. پس صفوان امام حسين (عليه السلام) را با زيارتي كه علقمه از امام باقر(عليه السلام) در روز عاشورا نقل كرده ، زيارت كرد و دعاي وداع علقمه را خواند. سيف بن عميره مي گويد: به صفوان گفتم: علقمه دعاي وداع را از امام باقر(عليه السلام) نقل ننموده است فقط زيارت كرده است . صفوان گفت : من با امام صادق (عليه السلام) وارد اينجا شدم و همان طوري كه ما كرديم ، زيارت كرد و دعاي وداع را خواند و همان طوري كه ما نماز خوانديم ، نماز خواند. سپس به من فرمود : با اين زيارت و دعا ، زيارت كن؛ زيرا من ضامنم براي هر كسي كه با اين زيارت ، زيارت كرده و اين دعا را از نزديك يا دور بخواند كه زيارت و دعاي او مقبول و سعي او مشكور و سلام او رسيده باشد و حوائج او برآورده شود؛ هر چه در هر قدر باشد . فرمودند : صفوان ، من اين زيارت را با اين ضمانت ، از پدرم و پدرم از پدرش امام علي بن الحسين(عليه السلام) و از امام حسين و امام حسين از برادرش امام حسن و امام حسن از پدرش اميرالمؤمنين و اميرالمؤمنين از رسول خدا و رسول خدا از جبرئيل و جبرئيل از خدا يافته ام . الحديث.
و طريق شيخ ـ رحمه الله تعالي ـ به محمدبن خالد صحيح است وسند اين است : حسين بن عبيدالله ، عن أحمدبن محمد بن يحيي ، عن أبيه ، عن محمدبن علي بن محبوب ، عن (كتاب) محمدبن خالد الطيالسيّ.
حقير سفارش [به] همه دوستان امام حسين (عليه السلام) [مي كنم] كه اين زيارت را بخوانند و ترك ننمايند تا آثار معنوي و مادي آن را دريابند . و مرحوم محدّث بزرگوار حاج شيخ عباس قمي ـ رضوان الله عليه ـ روايت صفوان را تماماً نقل فرموده است . والحمدلله رب العالمين.
منبع:فصلنامه تخصصي مطالعات قرآن و حديث سفينه،شماره 21
0
Posted on ۲۰:۲۰ by حقیقت شیعه and filed under
چگونگي بهره‌مندي از امام غايب
علامه‌ طباطبايي در پاسخ به اين پرسش که "چگونه مي‌توان از امام غايب بهره‌مند شد؟" مي‌فرمايد امام معصوم وظيفه‌ هدايتي خود را به دو گونه اعمال مي‌کند: 1. هدايت به معناي ارائه‌ طريق و 2. هدايت به معناي ايصال به مطلوب. امام براي اجرا و اعمال هدايت نوع اول نياز به حضور فيزيکي در ميان مردمان دارد؛ اما براي هدايت نوع دوم نيازي به حضور جسماني و مراوده‌ حضوري با مردم ندارد.
به تعبير ديگر، بايد دانست که وظيفه‌ امام در بيان صوري معارف و راهنمائي ظاهري مردم خلاصه نمي‌شود؛ بلکه امام همانطور که وظيفه‌ راهنمايي ظاهري مردم را به عهده دارد همچنان ولايت و رهبري باطني اعمال را نيز بر عهده دارد و اوست که حيات معنوي مردم را تنظيم مي‌کند. بديهي است که حضور يا غيبت جسماني امام در انجام وظيفه‌ هدايتي نوع دوم تأثيري ندارد؛ زيرا امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد اگرچه از چشم جسماني ايشان پنهان است. (محمد حسين طباطبايي، شيعه در اسلام، ص 152).
پاسخ ديگري که به اين سؤال داده شده اين است که همه‌ ابعاد وجود امام لطف است. بنابراين، اصل وجود امام، صرف‌نظر از ساير ابعاد وجودي‌اش، لطف است؛ زيرا وجود امام به معناي وجود انسان کامل در نظام احسن الهي است و اين چيزي است که مقتضاي علم الهي و رحمت و کمال مطلق اوست. افزون بر اين تصرّف امام نيز لطفي ديگر است، اعم از اين‌که اين تصرف ظاهري باشد يا باطني و اعم از اين که تصرف در جنّ باشد يا انس يا غير اينها. حال اگر مانعي براي حضور و ظهور امام وجود داشته باشد اين به لطف بودن امام در ساير ابعاد ضرري نمي‌زند. زيرا مانع ظهور، او را از يک يا چند بعد از ابعاد لطف وجودي‌اش بازداشته است و نه از همه‌ آنها. (ر.ك: بداية المعارف الالهية، ج 2، ص 169 - 167).
يکي ديگر از فوايد وجود امام اين است که وجود امام و رهبريت معصوم ديني و اجتماعي، ولو در پس پرده‌ غيبت باشد، براي سازماندهي اجتماعي جامعه‌ مؤمنان منبع بي‌پايان انرژي و تحرک و استقامت است. امام صادق (ع) در پاسخ يکي از يارانش که گفت: "مردم چگونه از حجّت غايب پنهان بهره‌مند شوند؟" فرمودند: "همان‌گونه که از خورشيد در پشت ابر بهره مي‌برند". امام زمان خود نيز در نامه‌اي وجود شريف خويش را در دوران غيبت به خورشيد در پسِ ابر تشبيه کرده است. اين تشبيه نشان‌دهنده‌ آن است که نور وجود و هدايت و ساير کمالات و برکات به يمن خورشيد وجود او به انسانها مي‌رسد.
حالت انتظار، و اعتقاد به وجود غايبانه‌ يک رهبري عادل، ظلم‌ستيز و بي‌نظير، موجب پايداري و استقامت مؤمنان در امر دين‌داري و دوري از ظلم به ديگران و امثال آن مي‌شود. زيرا هر کسي مي‌داند که در حکومت مهدي، که به صورت ناگهاني و بدون اطلاع قبلي ممکن است هرلحظه‌اي برپا شود، حق مظلوم از ظالم ستانده مي‌شود. بنابراين، انتظار فرج و وجود امام غايب، به منزله‌ يک نيروي بازدارنده‌ بسيار قوي است که مي‌تواند تا حد بسيار زيادي از ارتکاب جرايم جلوگيري نمايد. (هاشم العميدي، ثامر، در انتظار ققنوس، ص 237).
يکي ديگر از فوايد انتظار، اميد به آينده‌اي سبز است. يکي از محقّقان و شيعه‌شناسان آلماني، در اين‌باره تحليل زيبا دارد:
از جمله مسائل اجتماعي بسيار مهمي که هميشه مي‌تواند موجب اميدواري و رستگاري شيعه باشد، اعتقاد به وجود حجت عصر و انتظار ظهور اوست. زيرا عقيده‌ شيعه اين است: هنگامي که انسان در بستر رود، به اين اميد بايد بخوابد که چون صبح از خواب برخيزد، حجت ظهور کرده، و او براي تأييدش آماده باشد. معتقدند که همه‌ مردم و دُوَل زمين تابع حکومت آنها خواهند بود. گويا فردفرد شيعه، بدون استثنا، شب که در بستر مي‌روند، به اميد ترقي و عالم‌گيري مذهب و اقتدار خود، صبح از خواب برمي‌خيزند. ... يأس و حرمان، عامل هرگونه نکبت و ذلت مي‌گردد؛ ولي ضد آن‌که، پشت‌گرمي و اميدواري و قوت قلب از روي اعتقاد است، مايه‌ فلاح و نجات مي‌شود.
علامه‌ مجلسي درباره‌ تشبيه خورشيد وجود امام زمان در دوران غيب به خورشيد در پشت ابر، وجوه هشتگانه‌اي را بيان مي‌کند که ذکر آنها در اينجا خالي از لطف نيست. (محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، باب 20، حديث 8)
أ. نور وجود و علم و هدايت به واسطه‌ فيض وجود اوست که بر مردمان مي‌تابد. زيرا در جاي خود معلوم شده است که علت غايي و هدف اصلي آفرينش، امام معصوم و انسان کامل است؛ و ساير ممکنات به طفيل وجود امام معصوم است که لباس هستي بر تن مي‌کنند.
ب. همان‌گونه که مردم، به منظور بهره‌مندي بيشتر از نور خورشيد، همواره منتظر خارج شدن آن از پشت ابر هستند، در دوران غيبت امام زمان نيز، شيعيان و پيروان مخلص آن حضرت همواره و در هر لحظه‌اي منتظر ظهور آن يگانه‌ دوران‌اند و هرگز مأيوس نمي‌شوند.
ج. منکران وجود امام زمان در دوران غيبت، همچون منکران وجود خورشيد پشت ابرند.
د. گاهي اوقات، بودن خورشيد در پشت ابر بهتر از ظهور آن است؛ به همين ترتيب، غايب بودن امام زمان، در زمان غيبت انفع به حال مردمان است.
هـ . همان‌طور که نگاه مستقيم و بي‌واسطه به خورشيد ممکن است موجب کوري چشم شود، چه بسا که خورشيد وجود امام زمان نيز اگر مستقيماً بتابد موجبات گمراهي برخي از افراد را فراهم سازد و سبب بي‌ايماني آنان شود.
و. همان‌گونه که خورشيد گاهي از پشت ابرها کنار مي‌رود و برخي از افراد مي‌توانند به آن نظر افکنند، امام زمان نيز در دوران غيبت به اين صورت است که براي برخي از افراد ظاهر مي‌شود.
ز. امام زمان، همچون ساير ائمه، در اين که نفع عمومي دارند يعني فيض وجود آنان شامل همه‌ موجودات و انسانهاي روي زمين مي‌شود، همچون خورشيدند که نفع آن عمومي است؛ در عين حال کساني که مشکل بينايي داشته باشند، نمي‌توانند از نور آن بهره‌مند شوند و حتي ممکن است همچون خفاش، از آن متنفر باشند.
ح. همان‌گونه که تابيدن نور و شعاع خورشيد به درون خانه‌ها به بزرگي و کوچکي پنجره‌ها و روزنه‌هاي هر خانه‌اي و زدودن موانع بيروني بستگي تام و تمام دارد، تابيدن نور خورشيد وجود امام زمان نيز بر دل‌ها و جان‌هاي افراد به ميزان پاکي آنان از شهوات نفساني و علاقه‌هاي جسماني بستگي دارد. هر کسي که بتواند موانع و حجاب‌هاي ظلماني را از جلو پنجره‌ دل خود بيشتر کنار زند، بهتر و بيشتر مي‌تواند از شعاع نور وجود امام زمان بهره‌مند شود

فضيلت انتظار فرج
احاديث بسيار زيادي در باب فضيلت انتظار فرج وارد شده است. و در روايات متعددي انتظار فرج به عنوان برترين و بالاترين اعمال و عبادت‌ها به شمار آمده است. امام صادق (ع) دراين‌باره مي‌فرمايد:
كسي كه در حال انتظار فرج مهدي از دنيا رود، همانند كسي است كه با آن حضرت در خيمه‌اش باشد. سپس لحظه‌اي درنگ كرد و فرمود: بلكه مانند كسي است كه در ركاب او با شمشير بر سر دشمنان بكوبد. و سپس فرمودند: بلكه همچون كسي است كه در ركاب پيامبر خدا به شهادت رسد.
برخي از افرادِ بي‌اطلاع از حقيقت مهدويت و انتظار، با استناد به پاره‌اي از روايات نامعتبر و تحريف معنوي پاره‌اي ديگر از احاديث مهدويت، گمان كرده‌اند كه انتظار فرج به معناي دست روي دست گذاشتن و اقدام نكردن و منتظر منفعل بودن است. اينان پنداشته‌اند، در دوران انتظار بايد از هر اقدامي در جهت مبارزه با ظلم و ستم خودداري نمود و دست از هرگونه سازندگي و اصلاحي برداشت و نه تنها با مفاسد اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي و اخلاقي نبايد مبارزه كرد، بلكه در حد امكان زمينه‌ توسعه‌ فساد و عالم‌گير شدن آن را بايد فراهم ساخت، تا قيام مهدي هر چه زودتر فراهم شود. در حالي كه اهميّت انتظار فرج، در تلاش براي سازندگي و اصلاح نهفته است. انتظار فرج، يعني تعهد نسبت به خوبي‌ها و فضيلت‌ها؛ انتظار فرج، يعني نيرويي معنوي براي حركت و پويايي؛ انتظار فرجي كه در تشيع است، از جنس فعل است، نه انفعال؛ از سنخ عبادت است، نه كسالت. (ر.ك: مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي، ص 15).
انتظار فرج، به معناي خوش‌بيني واقع‌گرايانه، و نه وهمي و خيالي، نسبت به آينده‌ بشريت و فرجام تاريخ است. شيعه با اين اعتقاد خود، آينده‌اي زيبا و نويدبخش را براي جهان و انسان انتظار مي‌كشد؛‌ آينده‌اي كه در آن پيروزي نهايي صلح و عدالت و آزادي و صلاح و صداقت بر زور و جور و ظلم و استبعاد و استبداد و اختناق و نيرنگ و فريب ترسيم شده است. آينده‌اي كه يك حكومت الهي واحد بر سراسر جهان حكم‌فرما خواهد بود. سراسر گيتي از رفاه و آباداني مناسب برخوردار خواهد شد.
انتظار مهدي و اعتقاد به وجود مهدي موعود از جمله‌ مترقي‌ترين و پيشرفته‌ترين اعتقادات است. انتظار مهدي، يعني انتظار ظهور عدل مجسّم؛ انتظار مهدي، يعني انتظار عالم‌گير شدن، مهدي، يعني انتظار فرا رسيدن روزي كه بيچارگي و حقارت و كينه و حسادت و خيانت از ميان بشريت برچيده مي‌شود؛ انتظار مهدي، يعني انتظار گشوده شدن درهاي نامحدود علم و دانش حقيقي و بهره‌مندي بشريت از علوم و دانش‌هاي سعادت‌آفرين؛ و بالاخره اين كه انتظار مهدي يعني انتظار و اميد به تحقق همه‌ ارزش‌هاي الهي و انساني،‌ در سراسر گيتي.

آسيب‌شناسي مسأله‌ انتظار
دشمنان تشيع به درستي فهميده‌اند كه يكي از مهم‌ترين عوامل حركت، پويايي، نشاط، سرزندگي و شكست‌ناپذيري اقليت شيعه در طول تاريخ، مسأله‌‌ "انتظار" بوده است. يعني اميد و آرزوي داشتن آينده‌اي سبز. آينده‌اي كه با ظهور رهبر آسماني آن، مهدي موعود، تحقق خواهد يافت. بر اين اساس، بهترين راه ضربه زدن به شيعه را نيز از طريق ايجاد انحراف در همين عامل مي‌دانند. ازاين‌رو، ارائه‌ تفاسير مرده و مخرّب و اباحي‌گرايانه از اين مسأله و ترويج و اشاعه‌ خرافات و اعتقادات بي‌پايه و اساس در زمينه‌ مهدويت و انتظار را در دستور كار تبليغي خود در جوامع شيعي قرار داده‌اند.
وظيفه‌ ما شناخت درست و دقيق و مستند اين پديده و حساسيت داشتن در مقابل كج‌روي‌ها و انحرافات در اين زمينه است. در اين قسمت مي‌كوشيم تا برخي از مهم‌ترين آسيب‌هاي مسأله‌ مهدويت و انتظار را گوشزد نمايم.
منبع : سلام شیعه
0
Posted on ۲۰:۱۸ by حقیقت شیعه and filed under
آغاز پيدايش شيعه را كه براى اولين بار به شيعه على (اولين پيشوا ازپيشوايان اهل بيت) معروف شدند همان زمان حيات پيغمبر اكرم بايد دانست و جريان ظهور و پيشرفت دعوت اسلامى در بيست و سه سال زمان بعثت موجبات زيادى در برداشت كه طبعا پيدايش چنين جمعيتى را در ميان ياران پيغمبر اكرم (ص) ايجاب ميكرد.
پيغمبر اكرم در اولين روزهاى بعثت كه به نص قرآن مأموريت يافت كه خويشان نزديكتر خود را بدين خود دعوت كند صريحاً به ايشان فرمود كه هر يك از شما به اجابت من سبقت گيرد وزير و جانشين و وصى من است.
على (عليه السلام) پيش از همه مبادرت نموده اسلام را پذيرفت و پيغمبر اكرم ايمان او را پذيرفت و وعده هاى خود را تقبل نمود و عادتاً محال است كه رهبر نهضتى در اولين روز نهضت و قيام خود يكى از ياران نهضت را به سمت وزيرى و جانشينى به بيگانگان معرفى كند ولى به ياران و دوستان سرتا پا فداكار خود نشناساند يا تنها او را با امتياز وزيرى و جانشينى بشناسد و بشناساند ولى در تمام دوره زندگى و دعوت خود , او را از وظائف وزيرى معزول و احترام مقام جانشينى او را ناديده گرفته و هيچگونه فرقى ميان او و ديگران نگذارد.
پيغمبر اكرم (ص) به موجب چندين روايت مستفيض و متواتر كه سنى و شيعه روايت كرده اند تصريح فرموده كه على (عليه السلام) در قول و فعل خود , از خطا و معصيت مصون است هر سخنى كه گويد و هر كارى كه كند با دعوت دينى مطابقت كامل دارد و داناترين مردم است به معارف و شرايع اسلام.
على عليه السلام خدمات گرانبهائى انجام داده و فداكاريهاى شگفت انگيزى كرده بود مانند خوابيدن در بستر پيغمبر اكرم در شب هجرت و فتوحاتى كه در جنگهاى بدر و احد و خندق و خيبر به دست وى صورت گرفته بود كه اگر پاى وى در يكى از اين وقايع در ميان نبود اسلام و اسلاميان به دست دشمنان حق ريشه كن شده بودند.
جريان غدير خم كه پيغمبر اكرم (ص) در آنجا على (ع) را به ولايت عامه مردم نصب و معرفى كرده و او را مانند خود متولى قرار داده بود بديهى است اين چندين امتيازات و فضائل اختصاصى ديگر كه مورد اتفاق همگان بود و علاقه مفرطى كه پيغمبر اكرم به على (ع) داشت طبعاً عده اى از ياران پيغمبر اكرم را كه شيفتگان فضيلت و حقيقت بودند بر اين واميداشت كه على (ع) را دوست داشته به دورش گرد آيند و از وى پيروى كنند چنانكه عده اى را بر حسد و كينه آن حضرت واميداشت.
گذشته از همه اينها نام (شيعه على) و (شيعه اهل بيت) در سخنان پيغمبر اكرم (ص) بسيار ديده ميشود.
________________________________________
* قسمتى از كتاب «شيعه در اسلام» ـ تأليف علامه طباطبايى
منبع: www.al-shia.com
0
Posted on ۲۰:۱۶ by حقیقت شیعه and filed under
انتظار فرج‌ و ظهور آن‌ حضرت‌
به‌ فرمايش‌ ائمه‌ معصومين‌، عليهم‌السلام‌، قائم‌ اهل‌بيت‌، مهدي‌، عليه‌السلام‌، است‌ كه‌ واجب‌ است‌ در زمان‌ غيبتش‌ انتظار كشيده‌ شود و در ظهورش‌ اطاعت‌ گردد
انتظار ظهور يعني‌: انتظار تحقق‌ حق‌ و عدالت‌، انتظار آمدن‌ مصلح‌ موعود و منجي‌ عدالتگر و انتظار براي‌ همة‌ علامتها و نشانه‌هاي‌ ظهور.
منتظر واقعي‌ به‌ سبب‌ عشق‌ و ارادت‌ به‌ مولاي‌ خويش‌ همة‌ رنجها و دردهايش‌ را به‌ فراموشي‌ مي‌سپارد تا هر لحظه‌، خود را بيشتر براي‌ واقعة‌ عظيم‌ و ناگهاني‌ ظهور آماده‌ كند.
امام‌ صادق‌، عليه‌السلام‌، فرموده‌اند:
بدرستي‌ كه‌ ما را دولتي‌ است‌ كه‌ خداوند هر وقت‌ بخواهد آن‌ را (روي‌ كار) مي‌آورد، هر كس‌ دوست‌ مي‌دارد از اصحاب‌ قائم‌، عليه‌السلام‌، باشد بايد كه‌ انتظار بكشد، از گناه‌ پرهيز كند و با اخلاق‌ پسنديده‌ رفتار نمايد. پس‌ هر گاه‌ از دنيا برود و قائم‌، عليه‌السلام‌، بپا خيزد، پاداش‌ او همچون‌ كسي‌ خواهد بود كه‌ دوران‌ حكومت‌ آن‌ حضرت‌ را درك‌ كرده‌ باشد.
انتظار، حركتي‌ سازنده‌ و زندگي‌بخش‌ است‌ كه‌ ما را وا مي‌دارد به‌ تلاش‌ براي‌:
1. شناخت‌ و معرفت‌ حجّت‌ خدا
2. كسب‌ فضائل‌ اخلاقي‌
3. تجديد عهد و پيمان‌ با امام‌ و مقتدا و مقام‌ ولايت‌
4. آماده‌ كردن‌ زمينه‌ براي‌ ظهور امام‌ عصر، عليه‌السلام‌، و....
آيا اگر مهمان‌ بزرگ‌ و محترمي‌ به‌ ما وعده‌ دهد كه‌ در يكي‌ از روزهاي‌ هفته‌ به‌ منزل‌ ما خواهد آمد، از همان‌ آغاز هفته‌ با فراهم‌ كردن‌ وسايل‌ پذيرايي‌ و تزيين‌ منزل‌ و فرش‌ و اثاثيه‌ مناسب‌، منتظر آمدنش‌ نخواهيم‌ بود؟
آگر قطعاً بدانيم‌ كه‌ آمدن‌ او علامتهاي‌ آشكاري‌ دارد، چطور؟ نسبت‌ بين‌ مؤمنان‌ منتظر و امام‌ منتظران‌ نيز چنين‌ است‌.
امام‌ سجاد، عليه‌السلام‌، در وصف‌ آنان‌ مي‌فرمايد:
بدرستي‌ كه‌ اهل‌ زمانِ غيبت‌ او كه‌ امامتش‌ را باور دارند و منتظر ظهور اويند از مردم‌ همة‌ زمانها بهترند... آنان‌ بحق‌ مخلصانند و راستي‌ كه‌ شيعيان‌ ما هستند.
امام‌ صادق‌، عليه‌السلام‌، نيز فرموده‌اند:
نزديكترين‌ حالات‌ بندگان‌ نزد خداوند و بيشترين‌ خشنودي‌ او از آنان‌ هنگامي‌ است‌ كه‌ حجّت‌ خدا را نبينند و جايگاه‌ او را ندانند در حالي‌ كه‌ مي‌دانند كه‌ حجّت‌ خدا از بين‌ نرفته‌ است‌... و البته‌ خداوند مي‌داند كه‌ دوستانش‌ به‌ ترديد نمي‌افتند.
فضيلت‌ و ثواب‌ انتظار آنچنان‌ است‌ كه‌ امام‌ سجاد، عليه‌السلام‌، در دعاي‌ عرفه‌، بعد از دعا براي‌ امام‌ زمان‌، عليه‌السلام‌، بر منتظران‌ درود فرستاده‌، براي‌ آنان‌ دعا مي‌كند و امام‌ محمدباقر، عليه‌السلام‌، ثواب‌ منتظران‌ را با ثواب‌ روزه‌دارِ شب‌ زنده‌دار برابر مي‌داند. پس‌ واجب‌ است‌ كه‌ امر صاحب‌ و مولاي‌ خويش‌ را شب‌ و روز انتظار داشته‌ باشيم‌، در تمام‌ طول‌ سال‌ آماده‌ و چشم‌ به‌ راه‌ آمدن‌ آن‌ عزيز دل‌ باشيم‌ و از ظهور او و رحمت‌ خداوند نااميد نشويم‌ كه‌:
برترين‌ عبادت‌ مؤمن‌ انتظار فرج‌ داشتن‌ از خداوند است‌.

خدمت‌ كردن‌ و ياري‌ رساندن‌ به‌ امام‌ زمان (علیه السلام)
در وجود مقدس‌ حضرت‌ ولي‌ عصر(علیه السلام‌) اموري‌ جمع‌ است‌ كه‌ هر كدام‌ به‌ تنهايي‌ ما را بر آن‌ مي‌دارد كه‌ از ياري‌ رساندن‌ به‌ امام‌ و اطاعت‌ از آن‌ بزرگوار يك‌ لحظه‌ هم‌ كوتاهي‌ نكنيم‌. حضرت‌ مهدي‌ (علیه السلام‌) حق‌ ولايت‌ و جانشيني‌ از جانب‌ خدا و رسول‌ او بر گردن‌ ما دارد، حق‌ ولي‌نعمت‌ و واسطة‌ نعمت‌ بودن‌، حق‌ معلّمي‌ بزرگ‌ و عالمي‌ هدايتگر، حق‌ پدري‌ مهربان‌ و دلسوز... و حق‌ تمام‌ نعمت‌هاي‌ ظاهري‌ و باطني‌ كه‌ به‌ بركت‌ وجود آن‌ عزيز از آن‌ برخورداريم‌ و شكر و سپاسش‌ بر ما لازم‌ است‌ و تلاش‌ در جهت‌ ياري‌ رساندن‌ به‌ آن‌ حضرت‌ يكي‌ از راه‌هاي‌ اداي‌ اين‌ حق‌ بزرگ‌ و شكر اين‌ نعمت‌ گرانقدر است‌.
امام‌ صادق‌(علیه السلام‌) در بين‌ انواع‌ عبادات‌ آن‌ را ترجيح‌ داده‌ و فرموده‌اند:
اگر دوران‌ او را دريابم‌ تمام‌ مدت‌ زندگاني‌ام‌ او را خدمت‌ خواهم‌ كرد.
منظور از ياري‌ كردن‌ امام‌، اقدام‌ كردن‌ و همكاري‌ نمودن‌ در هر كاري‌ است‌ كه‌ مورد نظر و خواست‌ آن‌ بزرگوار باشد، لذا چگونگي‌ اين‌ ياري‌ كردن‌ بر حسب‌ زمان‌ها و مكان‌هاي‌ مختلف‌، تفاوت‌ مي‌كند:
ياري‌ كردن‌ در دوران‌ غيبتش به‌ گونه‌اي‌ خاص‌ انجام‌ مي‌گردد و در زمان‌ حضورش‌ نحوه‌ ديگري‌ دارد.
گاهي‌ ياري‌ كردن‌ به‌ وسيله‌ پنهان‌ داشتن‌ اعتقاد به‌ آن‌ حضرت‌ انجام‌ مي‌شود و گاه‌ با برپايي‌ مجالسي‌ براي‌ يادآوري‌ نام‌ و ياد او و زماني‌ به‌ دعا كردن‌ براي‌ تعجيل‌ در فرج‌ و ظهورش‌. گاه‌ با ياري‌ دوستان‌ و محبان‌ و شيعيانش‌ و گاهي‌ با تأليف‌ و نشر كتاب‌ها و....
البته‌ ياري‌ كردن‌ وظيفه‌ همه‌ افراد است‌ امّا در كار جمعي‌ تأثيري‌ هست‌ كه‌ در كار فردي‌ نيست‌
اميرالمؤمنين‌ علي‌(علیه السلام‌) در يكي‌ از خطبه‌هايشان‌ مي‌فرمايند:
اي‌ مردم‌ اگر شما از ياري‌ كردن‌ حق‌ از پاي‌ نمي‌نشستيد و در كنار زدن‌ باطل‌ سستي‌ نمي‌كرديد، آنانكه‌ بر شما نيرو يافتند، قوت‌ نمي‌گرفتند ولي‌ شما همچون‌ بني‌اسرائيل‌ راه‌ را گم‌ كرديد و به‌ جانم‌ سوگند كه‌ بعد از من‌ سرگرداني‌ شما چندين‌ برابر خواهد شد از جهت‌ اينكه‌ حق‌ را پشت‌ سر نهاديد و به‌ بيگانگان‌ پيوستيد.
ياوران‌ مهدي‌ چنانكه‌ در احاديث‌ و روايات‌ آمده‌ است‌ :
برادران‌ پيغمبر خدا(ص‌) و گرامي‌ترين‌ افراد امت‌ او در قيامتند.
آنها برترين‌ افراد در هر زمانند.
يقين‌ آنها، قوي‌، ايمانشان‌، شگفت‌انگيز و صبرشان‌، عظيم‌ است‌ و ثواب‌ عبادت‌هايشان‌ چند برابر مي‌شود.
به‌ خاطر آنها بلايا رفع‌ مي‌شود و آسمان‌ باران‌ رحمتش‌ را مي‌بارد ... و اينها فقط‌ گوشه‌اي‌ از فضايل‌ و برتري‌هاي‌ ياوران‌ و خدمتگزاران‌ واقعي‌ مولايمان‌ حضرت‌ صاحب‌الزمان‌ (عج‌) است‌.
پس‌ شايسته‌ است‌ كه‌ در اطاعت‌ و خدمت‌ به‌ آن‌ حضرت‌ تلاش‌ كنيم‌ و بر تلاش‌ و ياري‌ خود دوام‌ بخشيم‌ و ياد آن‌ عزيز را با طولاني‌ شدن‌ مدت‌ آن‌ فراموش‌ نكنيم‌ و از خدا بخواهيم‌ تا ما را از ياوران‌ واقعي‌ حضرت‌ مهدي‌ (علیه السلام‌) قرار دهد.

تجديد بيعت‌ با حضرت‌ ولي‌ عصر، عجّل‌الله تعالي‌ فرجه‌ الشریف
بيعت‌ و تجديد عهد و ميثاق‌ با پيغمبر، صلّي‌الله عليه‌وآله‌ وسلم، و امام‌، عليه‌السلام‌، در احاديث‌ و روايات‌ اسلامي‌ از جمله‌ واجباتي‌ است‌ كه‌ بر گردن‌ همه‌ افراد، از مرد و زن‌ نهاده‌ شده‌ است‌.
پيغمبر اكرم‌، صلّي‌الله عليه‌وآله وسلم‌، فرموده‌اند:
هركس‌ بميرد درحالي كه‌ نسبت‌ به‌ امام‌ مسلمين‌ بيعتي‌ بر گردن‌ او نباشد به‌ مرگ‌ جاهليت‌ مرده‌ است‌ .
در خطبه‌ غدير نيز آمده‌ است‌ مأموريت‌ الهي‌ پيامبر، صلّي‌الله عليه‌وآله‌ وسلم، و رسالت‌ بزرگ‌ ايشان‌ زماني‌ به‌انجام‌ رسيد كه‌ دين‌ اسلام‌ را به‌ فرمان‌ خداوند در غدير خم‌ كامل‌ نمودند.
رسول‌ خدا، صلّي‌الله عليه‌وآله‌ وسلم، در اين‌ روز همة‌ امت‌ را (چه‌ كساني‌ كه‌ حاضر بودند و چه‌ غائب‌) به‌ بيعت‌ با اميرمؤمنان‌، امام‌ حسن‌، امام‌ حسين‌ و امامان‌ از فرزندان‌ حسين‌، عليهم‌السلام‌، امر فرمود و عهد و پيمان‌ به‌ اطاعت‌ ايشان‌ را بر مردم‌ واجب‌ نمود، با وجود اينكه‌ ائمه‌ اطهار، عليهم‌السلام‌، معاصر اهل‌ آن‌ زمان‌ نبودند.
البته‌ بيعت‌، گاه‌ به‌معناي‌ دست‌ دادن‌ است‌ كه‌ اگر در زمان‌ حضور امام‌ معصوم‌، عليه‌السلام‌، طلب‌ شود بر همه‌ افراد واجب‌ است‌ كه‌ اطاعت‌ كنند.
از همين‌رو وقتي‌ پيامبر اسلام‌، صلّي‌الله عليه‌وآله‌ وسلم، در روز غدير و غير آن‌ مسلمانان‌ را به‌ بيعت‌ كردن‌ با امام‌، عليه‌السلام‌، فرا مي‌خواند، به‌ آن‌ سبقت‌ مي‌گرفتند. حتي‌ ايشان‌ بعد از فتح‌ مكه‌ امر فرمود ظرف‌ آبي‌ آوردند، دست‌ خود را در آن‌ فرو برده‌، سپس‌ آن‌ را بيرون‌ آورد، آنگاه‌ به‌ زنان‌ فرمودند: دستهايتان‌ را در اين‌ آب‌ فرو ببريد كه‌ همين‌ بيعت‌ است‌.
و گاه‌ بيعت‌ با دل‌ و زبان‌ است‌، يعني‌ تصميم‌ قلبي‌ محكم‌ و ثابت‌ بر اطاعت‌ امر امام‌، عليه‌السلام‌، و ياري‌ كردن‌ او با نثار جان‌ و مال‌ و بر زبان‌ آوردن‌ آنچه‌ دل‌ بر آن‌ نهاده‌ايم‌.
چنانكه‌ رسول‌ خدا، صلّي‌الله عليه‌وآله‌ وسلم، وقتي‌ دشواري‌ بيعت‌ همه‌ مؤمنان‌ با علي‌، عليه‌السلام‌، را ديدند به‌ آنان‌ امر فرمودند كه‌ با زبان‌، عهد و بيعت‌ خود را اظهار كنند.
پس‌ سزاوار است‌ در دوران‌ غيبت‌، دل‌ به‌ ولايت‌ مولايمان‌ امام‌ زمان‌، عجّل‌الله تعالي‌فرجه‌، بسپاريم‌ و هر روز عهد و بيعت‌ خويش‌ را با امام‌، عليه‌السلام‌، يادآور شويم‌.
چنانكه‌ دعاي‌ عهد مشتمل‌ بر تجديد بيعت‌ براي‌ حضرت‌ صاحب‌الامر، عجّل‌الله تعالي‌فرجه‌، است‌ و امام‌ صادق‌، عليه‌السلام‌، درباره‌ آن‌ فرموده‌اند:
هركس‌ چهل‌ روز اين‌ دعا را بخواند از ياوران‌ حضرت‌ قائم‌، عليه‌السلام‌، خواهد بود و اگر پيش‌ از ظهور آن‌ حضرت‌ بميرد، خداي‌ تعالي‌ او را زنده‌ خواهد كرد تا در ركاب‌ آن‌ جناب‌ جهاد نمايد...
همچنين‌ مستحب‌ است‌ عهد و ميثاق‌ با آن‌ حضرت‌ را در روز جمعه‌ تازه‌ نماييم‌ كه‌ در اين‌ روز خداوند برولايت‌ امامان‌، عليهم‌السلام‌، از جهانيان‌ پيمان‌ گرفته‌ است‌ و ثواب‌ كارهاي‌ نيك‌ در آن‌ دو برابر نوشته‌ مي‌شود و بدون‌ ترديد بيعت‌ كردن‌ از نيكوترين‌ كارها و بهترين‌ و كاملترين‌ عبادتهاست‌ و:
هركس‌ بر آنچه‌ با خدا عهد بسته‌ وفادار بماند خداوند او را پاداشي‌ بزرگ‌ خواهد داد

اندوهگين‌ بودن‌ و گريستن‌ در فراق‌ امام‌ عصر(علیه السلام)
از نشانه‌هاي‌ دوستي‌ و اشتياق‌ شيعيان‌ به‌ امام‌ عصر (علیه السلام‌) و دليل‌ معرفت‌ و محبت‌ قلبي‌ آنان‌ به‌ امام‌، اندوهگين‌ بودن‌ از فراق‌آن‌ حضرت‌ و گريستن‌ بر مصيبت‌ها و رنج‌هاي‌ ايشان‌ است‌،
چنانكه‌ در ديوان‌ منسوب‌ به‌ آقا و مولايمان‌ اميرالمؤمنين‌علي‌(علیه السلام‌) در بيان‌ دلايل‌ و نشانه‌هاي‌ دوستي‌ راستين‌ آمده‌ است‌:
و از نشانه‌ها: خنديدنش‌ در ميان‌ مردم‌ است‌، درحاليكه‌ دلش‌ مالامال‌ از اندوه‌ باشد.
همانطور كه‌ هر يك‌ از دوستان‌ و خويشان‌ بر گردن‌ ما حقي‌ دارند و اگر به‌ گرفتاري‌ و مصيبتي‌ مبتلا شوند، ما نيز به‌ خاطرغم‌ و اندوه‌ آنان‌ اندوهگين‌ مي‌شويم‌، مطمئناً اين‌ حق‌ براي‌ پيشوا و مولايمان‌، حضرت‌ حجت‌ (ع‌)، بر تمامي‌ مؤمنين‌سزاوارتر است‌.
اگر بدانيم‌ كه‌ غيبت‌ طولاني‌ امام‌ چه‌ محروميت‌ بزرگي‌ را نصيب‌ ما كرده‌ است‌ و تحمل‌ اين‌ همه‌ سال‌ انتظار،چقدر براي‌ خود ايشان‌ سخت‌ است‌، بدون‌ شك‌ روزها و شب‌هايمان‌ بي‌ذكر ياد او نخواهد گذشت‌.
امام‌ صادق‌ (علیه السلام‌) درباره‌ فضيلت‌ اندوهگين‌ بودن‌ در فراق‌ آن‌ حضرت‌ فرموده‌اند:
شخص‌ مهموم‌ به‌ خاطر ما كه‌ غم‌ و اندوهش‌ از جهت‌ ظلمي‌ است‌ كه‌ بر ما رفته‌، نفس‌ كشيدنش‌تسبيح‌گويي‌ است‌ و هم‌ او به‌ خاطر ما عبادت‌ است..... هر كس‌ ديده‌اش‌ در راه‌ ما گريان‌ شود به‌ خاطرخوني‌ كه‌ از ما به‌ ناحق‌ ريخته‌ شده‌ يا حقي‌ كه‌ از ما سلب‌ گرديده‌ يا حرمتي‌ كه‌ از ما هتك‌ شده‌ يا به‌ خاطر يكي‌از شيعيانمان‌ خداوند تعالي‌ به‌ آن‌ اشك‌ سال‌ها جايگاهش‌ را در بهشت‌ قرار خواهد داد.
غيبت‌ مولايمان‌ و آنچه‌ از ناراحتي‌ها و حوادث‌ ناگوار بر آن‌ حضرت‌ و بر شيعيان‌ وارد گرديده‌، از بزرگترين‌ و مهمترين‌علل‌ حزن‌ و اندوه‌ ائمه‌ معصومين‌ (علیه السلام‌) بوده‌ است‌، چنانكه‌ مفضل‌ بن‌ عمر، از اصحاب‌ خاص‌ امام‌ صادق‌ (علیه السلام‌) در توصيف‌احوال‌ آن‌ امام‌، آورده‌ است‌:
زماني‌ ايشان‌ را ديدم‌ كه‌ بر روي‌ خاك‌ نشسته‌ و همچون‌ كسي‌ كه‌ فرزند از دست‌ داده‌ و جگرش‌ سوخته‌ باشد مي‌گريد.حزن‌ و اندوه‌ چهره‌اش‌ را فراگرفته‌ و رنگش‌ را تغيير داده‌ و اشك‌، چشمانش‌ را پر كرده‌ بود، مي‌فرمودند:
اي‌ آقاي‌ من‌! غيبت‌ تو خواب‌ از سرم‌ ربوده‌ و زمين‌ را بر من‌ تنگ‌ نموده‌ و راحتي‌ از دلم‌ برده‌. اي‌ آقاي‌من‌! غيبت‌ تو مصيبتم‌ را به‌ اندوه‌هاي‌ ابدي‌ پيوسته‌... از جهت‌ مصيبت‌هاي‌ گذشته‌ و بلاياي‌ پيشين‌ اشكي‌ ازچشمم‌ جاري‌ نشود و ناله‌اي‌ از سينه‌اي‌ سر نكشد مگر اينكه‌ در برابر چشمم‌ مجسم‌ مي‌گردد محنت‌هاي‌ (تو)كه‌ از آن‌ ها بزرگتر و سخت‌تر است‌...
پس‌ عرض‌ كردم‌ اين‌ كدام‌ محنت‌ سخت‌ است‌ كه‌ سبب‌ شده‌ اينچنين‌ در ماتم‌ و سوگ‌ بنشينيد؟
امام‌ آهي‌ بركشيد و پريشاني‌اش‌ بيشتر شد و فرمودند:
به‌ درازا كشيدن‌ و طول‌ عمر (قائم‌)مان‌ و گرفتاري‌ مؤمنين‌ در آن‌ زمان‌ و شك‌ و ترديدهايي‌ كه‌ بر اثرطولاني‌ شدن‌ غيبت‌ او بر ايشان‌ پديد مي‌آيد و بيشترشان‌ از دين‌ برمي‌گردند و رشته‌ اسلام‌ يعني‌ ولايت‌ را ازگردن‌ بيرون‌ مي‌افكنند.

اهداء ثواب‌ نماز و قرائت‌ قرآن‌ به‌ امام‌ زمان‌ (علیه السلام)
يكي‌ ديگر از آداب‌ و وظايف‌ مؤمنان‌ منتظر در عصر غيبت‌، هديه‌ كردن‌ ثواب‌ نماز يا قرائت‌ قرآن‌ به‌ امام‌ زمان‌ عليه‌ السلام‌، است‌.
همانطور كه‌ هر يك‌ از ما براي‌ نشان‌ دادن‌ علاقه‌ و محبت‌ خود به‌ ديگران‌، كلمات‌ محبت‌آميز بر زبان‌ مي‌آوريم‌، به‌ ديدارشان‌ مي‌رويم‌ يا به‌ آنان‌ هديه‌ مي‌دهيم‌ تا از دوستي‌ و محبت‌ متقابل‌ آنها برخوردار شويم‌، با بر زبان‌ آوردن‌ آيات‌ زيباي‌ قرآن‌ يا عبارات‌ و آيات‌ نماز، عشق‌ و علاقه‌ قلبي‌ خويش‌ را به‌ مولايمان‌ حضرت‌ صاحب‌ الزمان‌ (علیه السلام‌) هديه‌ مي‌كنيم‌ تا از محبت‌ و دوستي‌ آن‌ امام‌ بزرگوار بيشتر بهره‌مند گرديم‌.
چنانكه‌ نقل‌ است‌ در زمان‌ امام‌ حسن‌ مجتبي‌ (علیه السلام‌) دخترك‌ خدمتكاري‌ با دسته‌ گلي‌ خوشبو نزد امام‌ آمد و شاخه‌ گلي‌ را به‌ آن‌ حضرت‌ هديه‌ نمود. امام‌ در مقابل‌ اين‌ كار پاداش‌ بزرگي‌ به‌ وي‌ بخشيد. سپس‌ در مقابل‌ نگاه‌ متعجب‌ اطرافيان‌ خود فرمودند: خداوند به‌ ما دستور داده‌ و فرموده‌ است‌:
هر گاه‌ كسي‌ شما را ستايش‌ كند شما بايد در مقابل‌ به‌ ستايشي‌ بهتر از آن‌ يا مانند آن‌ پاسخ‌ دهيد .
در واقع‌ ائمه‌ معصومين‌، عليهم‌ السلام‌، ما از اين‌ هديه‌ها بي‌نيازند، همانگونه‌ كه‌ دريا از آنچه‌ ابرها بر آن‌ مي‌بارند بي‌نياز است‌. ولي‌ ما بي‌نياز نيستيم‌ از اينكه‌ به‌ ايشان‌ هديه‌اي‌ تقديم‌ نماييم‌.
البته‌ در اينكه‌ نماز مخصوصي‌ به‌ عنوان‌ هديه‌ به‌ حضرت‌ مهدي‌ يا به‌ يكي‌ از ائمه‌ اطهار، عليهم‌السلام‌، به‌ جاي‌ آوريم‌ يا سوره‌اي‌ را به‌ عشق‌ آنان‌ ختم‌ كنيم‌، هيچ‌ حد و وقت‌ و شماره‌اي‌ نيست‌ و هر كس‌ به‌ مقدار محبت‌ و توانايي‌اش‌ به‌ محبوبش‌ هديه‌ تقديم‌ مي‌كند و بر حسب‌ طاقتش‌ او را خدمت‌ مي‌نمايد. بدون‌ شك‌ نماز و قرآني‌ كه‌ با اين‌ نيت‌ آغاز مي‌شود علاوه‌ بر ثواب‌ و پاداشي‌ كه‌ براي‌ صاحب‌ آن‌ به‌ همراه‌ دارد، پيوند و ارتباط‌ انسان‌ مومن‌ را با امام‌ غائبش‌ محكم‌تر مي‌كند كه‌ به‌ وسيله‌ آن‌ مي‌تواند به‌ محبوب‌ خويش‌ نزديك‌تر شود.
چنانكه‌ امام‌ موسي‌ كاظم‌ (علیه السلام‌) در فضيلت‌ آنان‌ كه‌ ثواب‌ قرائت‌ و ختم‌ قرآن‌ رابه‌ پيامبر و ائمه‌ اطهار، عليهم‌ السلام‌، هديه‌ مي‌كنند، فرموده‌اند:
پاداش‌ آنان‌ اين‌ است‌ كه‌ در روز قيامت‌ با ما اهل‌بيت‌ خواهند بود.
همچنين‌ يكي‌ از معصومين‌، عليهم‌ السلام‌، روايت‌ است‌ كه‌ فرموده‌اند:
هر كس‌ ثواب‌ نماز خود (چه‌ واجب‌ و چه‌ مستجب‌) را براي‌ رسول‌ خدا و امير المؤمنين‌ و امامان‌ بعد از آن‌ حضرت‌، عليهم‌ السلام‌، قرار دهد خداوند ثواب‌ نمازش‌ را آنقدر افزايش‌ مي‌دهد كه‌ از شمارش‌ آن‌ نفس‌ قطع‌ مي‌گردد و پيش‌ از آنكه‌ روحش‌ از بدنش‌ برآيد به‌ او گفته‌ مي‌شود: هديه‌ تو به‌ ما رسيد پس‌ امروز، روز پاداش‌ و تلافي‌ كردن‌ (نيكيهاي‌) توست‌. دلت‌ خوش‌ و چشمت‌ روشن‌ باد به‌ آنچه‌ خداوند برايت‌ مهيّا فرموده‌ و گوارايت‌ باد آنچه‌ كه‌ به‌ آن‌ رسيده‌اي‌.

محبت‌ خاص‌ به‌ حضرت‌ ولي‌ عصر(علیه السلام)
محبت‌ به‌ ائمه‌ معصومين‌، عليهم‌السلام‌، و دوستي‌ ايشان‌ بخشي‌ از ايمان‌ و شرط‌ قبولي‌ اعمال‌ است‌ و در اين‌ باره‌ روايات‌ و احاديث‌ بسياري‌ نقل‌ شده‌ است‌ ولي‌ محبت‌ به‌ مولايمان‌، حضرت‌ حجت‌ ، عليه‌السلام‌، داراي‌ ويژگيهايي‌ است‌ كه‌ آن‌ را در ميان‌ محبت‌ به‌ ساير امامان‌ معصوم‌، عليهم‌السلام‌، خاص‌ مي‌كند:
1- محبت‌ و شناخت‌ امام‌ عصر عليه‌السلام‌ ، از محبت‌ و شناخت‌ ساير امامان‌ معصوم عليهم‌السلام‌ جدا نمي‌گردد ولي‌ عكس‌ آن‌ چنين‌ نيست‌. يعني‌ ممكن‌ است‌ كسي‌ نسبت‌ به‌ امامان‌ ديگر محبت‌ و شناخت‌ داشته‌ باشد، ولي‌ حضرت‌ مهدي‌ عليه‌السلام‌، را نشناسد. بنابراين‌ اگر آن‌ بزرگوار را بشناسيم‌ و او را دوست‌ بداريم‌ حقيقت‌ ايمان‌ ما كامل‌ مي‌گردد،
چنانكه‌ امام‌ رضا ، عليه‌السلام‌، از پيامبر خدا، صلّي‌اللّه‌عليه‌وآله‌، روايت‌ كرده‌اند:
... هر كس‌ دوست‌ دارد خداوند را ملاقات‌ كند در حالي‌ كه‌ ايمانش‌ كامل‌ و اسلامش‌ نيكو باشد، بايد كه‌ ولايت‌ حجت‌ منتظر را دارا گردد. اينان‌ چراغهايي‌ در تاريكي‌ و امامان‌ هدايت‌ و نشانه‌هاي‌ تقوي‌ هستند. هر كس‌ آنها را دوست‌ بدارد و ولايتشان‌ را بپذيرد، من‌ ضمانت‌ مي‌كنم‌ كه‌ خداوند او را به‌ بهشت‌ خواهد برد.
2- پيروزي‌ و غلبة‌ نهايي‌ مسلمين‌ بر كافران‌، زنده‌شدن‌ دوبارة‌ دين‌ اسلام‌ و برپايي‌ حكومت‌ جهاني‌ حق‌ و عدالت‌ به‌ دست‌ آن‌ حضرت‌ و با ظهور ايشان‌ انجام‌ مي‌پذيرد.
3- آن‌ حضرت‌ بعد از اميرالمؤمنين‌ و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌، عليهم‌السلام‌، از ساير امامان‌، عليهم‌السلام‌، افضل‌ و برتر است‌ چنانكه‌ امام‌ صادق‌، عليه‌السلام‌، از رسول‌ خدا، صلّي‌اللّه‌عليه‌وآله‌، نقل‌ كرده‌اند كه‌ فرمودند:
خداوند از بين‌ روزها، روز جمعه‌ و از ماهها، ماه‌ رمضان‌ و از شبها، شب‌ قدر را برگزيد و از مردم‌، پيغمبران‌ و از پيغمبران‌، رسولان‌ و از رسولان‌، مرا و علي‌ را از من‌ برگزيد و از علي‌، حسن‌ و حسين‌ را اختيار كرد و از حسين‌، اوصياء را برگزيد...كه‌ نهمين‌ ايشان‌ افضل‌ آنها مي‌باشد.
4- تمام‌ آنچه‌ از نعمتهاي‌ فراوان‌ و عنايات‌ بي‌پايان‌ خداوند، ما را فرا گرفته‌ است‌ به‌ بركت‌ مولايمان امام‌ زمان‌ عليه‌السلام‌، و به‌ واسطة‌ او و احسان‌ اوست‌
علاوه‌ بر اينها، هرچه‌ محبت‌ و دوستي‌ ما عميق‌تر و نيرومندتر گردد، آثار و نشانه‌هاي‌ آن‌ بيشتر مي‌شود همچنانكه‌ درخت‌ هر چه‌ بيشر رشد و پرورش‌ يابد گلها و ميوه‌هايش‌ بيشتر مي‌شود.
از نشانه‌هاي‌ محبت‌: ياد كردن‌ از محبوب‌ و از دل‌ بر زبان‌ آوردن‌ خوبيها و زيباييهاي‌ او و كمر بستن‌ به‌ اطاعت‌ و خدمت‌ اوست‌.
امام‌ صادق‌ عليه‌السلام‌، مي‌فرمايند:
خداوند رحمت‌ كند بنده‌اي‌ را كه‌ ما را نزد مردم‌ محبوب‌ نمايد و ما را در معرض‌ دشمني‌ و كينه‌توزي‌ آنان‌ قرار ندهد. همانا به‌ خدا سوگند اگر سخنان‌ زيباي‌ ما را براي‌ مردم‌ روايت‌ مي‌كردند به‌ سبب‌ آن‌ عزيزتر مي‌شدند...
در مضموني‌ از كلام‌ حضرت‌ علي‌، عليه‌السلام‌، و امام‌ حسن‌ عسكري‌، عليه‌السلام‌، نيز آمده‌ است‌ كه‌ هر كس‌ از شيعيان‌، ما را بشناسد و مردمي‌ را كه‌ از ديدن‌ ما محروم‌ مانده‌اند هدايت‌ نمايد و از تاريكي‌ جهل‌ به‌ نور علمي‌ كه‌ ما به‌ او داده‌ايم‌ بيرون‌ برد، در قيامت‌ تاجي‌ از نور بر سرش‌ مي‌درخشد و در بهشت‌ با ما خواهد بود.

منبع: مكيال‌ المكارم‌، آیت الله سيد محمدتقي‌ موسوي‌ اصفهاني‌(رحمت الله علیه)
0
Posted on ۲۰:۵۸ by حقیقت شیعه and filed under
نام مبارک امام چهارم علی است و مشهورترین القاب آن حضرت زین العابدین و سجّاد می‌باشد و مشهورترین کنیه ایشان ابامحمد و ابوالحسن است. مدّت عمر آن بزرگوار پنجاه و هفت سال است. ایشان پانزدهم جمادی الاول سال سی و هشتم هجری به دنیا آمد. تولد آن بزرگوار دو سال قبل از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام است و تقریباً بیست و سه سال با پدر بزرگوار زندگی کرد. پس مدت امامت آن بزرگوار سی و چهار سال است.
حضرت سجّاد علیه السلام پدری چون حسین دارد و مادرش دختر یزدگرد پادشاه ایران است که دست عنایت حق به طور خارق العاده این دختر را به امام حسین می‌رساند. شرافت این زن آن است که مادر نُه نفر از ائمه طاهرین می‌شود و چنانچه امام حسین علیه السلام «اب الائمه» است. این زن نیز «ام الائمه» است.
گرچه امام سجاد علیه السلام با اهل‌بیت علیهم السلام در همه فضایل وجه اشتراک دارند و هیچ فرقی میان آنان از نظر صفات و فضایل انسانی نیست، اما از نظر گفتار و کردار شباهت تامّی به جدشان امیرالمؤمنان علی علیه السلام دارد. که آن موارد را ذکر می‌نماییم.

ایمان امام سجاد علیه السلام
امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای صباح می‌گوید: «یا من دلّ علی ذاته بذاته؛ ای کسی که برهان وجود خود هستی.»
حضرت سجاد نیز در دعای ابوحمزه ثمالی می‌گوید: «بک عرفتک و انت دللتنی علیک و عویتنی الیک و لولا انت لم أدر ما انت؛ تو را به خودت شناختم و تو دلالت نمودی مرا بر خودت و دعوت نمودی به خودت و اگر نبودی، ترا نمی‌شناختم.»
اینگونه کلمات منتهای ایمان را می‌رساند و این همان ایمان شهودی است که امیرالمؤمنین می‌فرماید: «لو کشفت لی الغطاء ما ازددت یقینا؛ اگر بر فرض محال ممکن بود خدا را با این چشم ظاهری دید و می‌دیدم بر یقین من که الآن به ذات مقدس حق دارم چیزی افزوده نمی‌شد.»

علم امام سجاد علیه السلام
اگر امام علی علیه السلام می‌گوید: «از من بپرسید هر چه می‌خواهید که به خدا قسم تمام وقایع را تا روز قیامت می‌دانم، حضرت سجاد نیز می‌گوید: «اگر نمی‌ترسیدم که مردم در حق ما غلوّ کنند، وقایع را تا روز قیامت می‌گفتم.»

تقوای امام سجاد علیه السلام
حضرت علی علیه السلام می‌فرمود: «و الله لو اعطیت الاقالیم السبعة و ما تحت افلاکها علی ان اعصی فی نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلت؛ به خدا قسم اگر تمام عالم هستی را به من دهند که به مورچه‌ای ظلم کنم و بی‌جهت پوست جوی را از دهان آن بگیرم، این کار را نمی‌کنم.»
امام زین العابدین نیز می‌فرمود:
تعصی الاله و انت تظهر حبّه هذا لعمری فی الفعال بدیع
لو کنت تظهر حبه لأطعته ان المحب لمن یحب مطیع
«خداوند را معصیت می‌کنی و ادعا می‌کنی که او را دوست داری. به جان من این ادعا از عجایب امور است. اگر براستی خدا را دوست داشتی او را اطاعت می‌کردی، زیرا محّب همیشه مطیع محبوب است.»
در این اشعار نیز امام سجاد علیه السلام می‌گوید محال است که خداوند را معصیت کنم، زیرا او را دوست دارم.

عبادت امام سجاد علیه السلام
درباره امیرالمؤمنین گفته شده است که روزها به ایجاد باغ و قنات برای فقرا و محتاجین مشغول بود، و تا به صبح عبادت می‌کرد. حضرت سجاد نیز چنین بود چه بسیار باغ‌ها و قنوات که به دست ایشان برای دیگران آباد یا ایجاد شد. عبادت و سجده او به حدی بود که به زین العابدین و سجاد ملقب شد.
از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده که روز قیامت خطاب می‌شود: «کجا است زین العابدین؟» و می‌بینم که فرزندم علی بن الحسین جواب می‌دهد و می‌آید.
از امام باقر علیه السلام روایت شده که: «پدرم را می‌دیدم که از کثرت عبادت پاهای او ورم کرده، و صورت او زرد، و گونه‌های او مجروح، و محل سجده او پینه بسته بود.»

سخاوت، فتوت و رأفت امام سجاد علیه السلام
در تاریخ آمده است یکی از کارهای امیرالمؤمنین علیه السلام اداره کردن فقرا به طور مخفیانه بوده است. امیرالمؤمنین شب‌ها خوراک، پوشاک و هیزم به خانه بینوایان می‌برد، و آن بینوایان حتی نمی‌دانستند که چه کسی آنها را اداره می‌کند. همچنین میان مورخین مشهور است که امام سجاد علیه السلام چنین بوده است.
راوی می‌گوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودیم که از مناقب حضرت علی علیه السلام صحبت شد و گفته شد هیچ کس قدرت عمل امیرالمؤمنین را ندارد و شباهت هیچ کس به امیرالمؤمنین، بیشتر از علی بن الحسین علیهماالسلام نبوده است که صد خانواده را اداره می‌کرد. شب‌ها گاهی هزار رکعت نماز می‌خواند.»
از طریق اهل تسنن روایت شده است که چون امام سجاد علیه السلام شهید گشت روشن شد که آن حضرت صد خانواده را به طور مخفی اداره می‌کرده است.

زهد امام سجاد علیه السلام
چنانچه حضرت علی علیه السلام زاهد به تمام معنی بوده است و دلبستگی به مالی و به کسی جز به خدای متعال نداشته است. امام سجاد علیه السلام نیز همچنین بوده است. لذا به اصحاب خود سفارش می‌فرمود: اصحابی، اخوانی، علیکم بدار الآخرة و لا اوصیکم بدار الدنیا فانکم علیها و بها متمسکون اما بلغکم ان عیسی علیه السلام قال للحواریین. الدنیا قنطرة فاعبروها ولا تعمروها. و قال: من یبنی علی موج البحر داراً؟ تلکم الدار الدنیا و لا تتخذوها قراراً.
«ای یاران من، برادران من، مواظب خانه آخرت باشید من سفارش دنیا را به شما نمی‌کنم زیرا شما بر آن حریص هستید و به آن چنگ زده‌اید. آیا نشنیده‌اید که حضرت عیسی به حواریون می‌گفت: دنیا پل است، از روی آن بگذرید و به تعمیرش نپردازید! چه کسی روی موج آب، خانه می‌سازد؟ موج دریا این دنیا است، به آن دلبستگی نداشته باشید.»

شجاعت امیرالمؤمنین علیه السلام
شجاعت امام علی علیه السلام زبانزد خاص و عام است. و اگر گفتار امام سجاد علیه السلام را در مجلس ابن زیاد و در مجلس یزید و مخصوصاً خطبه آن بزرگوار را در مسجد شام در نظر بگیریم شجاعت این بزرگوار نیز بر ما روشن می‌شود.
امیرالمؤمنین شجاعت خود را در میدان برای افرادی مثل عمرو بن عبدود و مرحب خیبری به کار می‌برد و فرزند گرامی او امام سجاد، شجاعت را در مجلس ابن زیاد و مجلس یزید و روی منبر در مسجد شام به کار برده است.

سیاست امام سجاد علیه السلام
امیرالمؤمنین به اقرار همه مورخین از سنّی و شیعه پاسدار اسلام بود و رأی و تدبیر او فوق العاده مفید بود، چنانکه عمر بیشتر از هفتاد مورد گفته است: لولا علی لَهَکَ عمر، یعنی: «اگر علی نبود عمر هلاک شده بود.»
امام سجاد علیه السلام در مدت سی و پنج سال پاسدار شیعه بود. مورخین معتقدند که تدبیر امام سجاد علیه السلام، مدینه را و بسیاری از شیعیان را از دست کسانی چون یزید و عبدالملک مروان نجات داد.

حلم امام سجاد علیه السلام
درباره امیرالمؤمنین گفتاری نقل شده و ایشان فرمودند: «از کنار آدم بی‌خردی گذشتم که به من بد می‌گفت. از او صرف‌نظر کردم گویی که او حرفی نزده است.» درباره امام سجاد نیز گفتاری نقل شده است و ایشان فرمودند: «از کنار کسی گذشتم که به من بد می‌گفت. به او گفتم که اگر راست می‌گویی خداوند متعال مرا رحمت کند، و اگر دروغ می‌گویی خدا تو را بیامرزد!»

تواضع امام سجاد علیه السلام
حضرت علی علیه السلام با فقرا می‌نشست، با آنان غذا می‌خورد، از آنان دلجویی می‌کرد، به آنان لطف داشت و پناه آنان بود، برای آنان کار می‌کرد و از آنان پذیرایی می‌نمود، و درباره آنان به دیگران سفارش می‌کرد.
تاریخ نویسان اقرار دارند که امام سجاد علیه السلام، دوست داشت فقیران، یتیمان و بینوایان سر سفره‌اش باشند و با آنها بنشیند، غذا برای آنها آماده کند و حتی غذا در دهن آنان بنهد.

فصاحت و بلاغت در کلام امام سجاد علیه السلام
فصاحت به معنی خوب سخن گفتن، مجاز، کنایه، لطایف و مثال‌ها را به کار بردن است. و بلاغت، سخن خوب گفتن، بجا سخن گفتن، از طول کلام بی فایده پرهیز داشتن است. فصاحت و بلاغت امیرالمؤمنین مورد اقرار همه است آن چنانکه درباره نهج البلاغه گفته شده:
دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق؛ پایین‌تر از کلام خالق و بالاتر از کلام مخلوق است.»
امام سجاد علیه السلام صحیفه کامله سجادیه را به جهان عرضه داشت. صحیفه‌ای که مثل آن نیامده و نخواهد آمد. صحیفه‌ای که در ضمن دعا، معارف اسلام، سیاست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعیات اسلام، حقانیت شیعه، حقانیت اهل‌بیت، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقیقت، و بالاخره یک دوره معارف اسلامی را آموزش می‌دهد. صحیفه‌ای که محققین اسم آن را «اخت القرآن»، «انجیل اهل‌بیت»، «زبور آل محمد» نهاده‌اند. صحیفه‌ای که ابلهی با فصاحت ادعا کرد که می‌تواند چون آن بیاورد چون قلم به دست گرفت، نتوانست، دق کرد و مُرد.

جهاد امام سجاد علیه السلام
حضرت علی علیه السلام بزرگترین مجاهد اسلام است که توانست اسلام را از دست کفار و مشرکین نجات دهد. ولی فرزندش امام سجاد علیه السلام گرچه در کربلا کشته نشد اما وجودش، بقایش و اسارتش عامل بقای اسلام بوده است. قیام ابی عبدالله الحسین علیه السلام درختی بود که در کربلا کاشته شد و آبیاری و به ثمر رساندن و نگاهداری از آن به دست امام سجاد علیه السلام به دست زینب کبری انجام گرفت.
تدبیر امام سجاد علیه السلام در اسارت، گریه‌های امام سجاد در مدینه، نوحه خوانی و روضه خوانی‌های آن حضرت در مدت سی و پنج سال سخنرانیش، به موقع جهادی بود فوق العاده مفید و ثمربخش که تحلیل سیاسی تاریخ، این مطالب را نشان می‌دهد.

عفو و جوانمردی امام سجاد علیه السلام
اگر تاریخ درباره امیرالمؤمنین علیه السلام می‌گوید که چگونه از ابن ملجم مواظبت کرد و هنگامی که ظرف شیری را برای حضرت می‌آوردند نیمی را می‌خورد و نیم دیگر را برای او می‌فرستاد، و درباره او وصیّت و سفارش فراوان نمود، درباره امام سجاد نیز منقول است که: فرماندار مدینه که دل امام سجاد را خون کرده بود، از طرف عبدالملک مروان معزول شد و امر شد که او را به درختی ببندند و مردم بیایند و به او توهین کنند. امام سجاد علیه السلام اصحاب خود را خواست و سفارش فرمود که مبادا به او توهین شود! امام سجاد نزد او رفت و او را دلداری داد و نزد عبدالملک مروان وساطت او را کرد که از این خواری نجات یابد.
آن فرماندار معزول می‌گفت از علی بن الحسین و یارانش ترس دارم زیرا به آنها ظلم بسیار کردم.

ابهت و شخصیت امام سجاد علیه السلام
درباره حضرت علی علیه السلام گفته شده که بسیار متواضع بود، ولی بزرگی شخصیت آن بزرگوار میان همه محفوظ بود. همچنین است فرزند عزیزش امام سجاد علیه السلام.
در تاریخ ضبط است که هشام بن عبدالملک به حج آمده بود و کثرت جمعیت مانع شد که حجرالاسود را استلام کند. پس در گوشه‌ای برای او فرشی انداخته و نشسته بود که امام سجاد علیه السلام وارد طواف شد و وقتی به حجرالاسود رسید، مردم کنار رفتند و حضرت مکرّر استلام نمود. هشام فوق العاده ناراحت شد. یکی از اطرافیان پرسید: این مرد کیست که مردم چنین به او احترام دارند؟ هشام تجاهل کرد و گفت نمی‌دانم. فرزدق آنجا بود، فی البداهه قصیده مفصلی درباره امام سجاد علیه السلام سرود. ما چند بیت از آن قصیده را می‌آوریم: تمام قصیده در مناقب ابن شهر آشوب موجود است:
هذا الذی تعرف البطحاء و طاته و البیت یعرفه و الحل و الحرم
ما قال لاقط الا فی تشهده لولا التشهد کانت لانه نعم
یغضی حیاء و یغضی من مهابته فما یکلم الا حین یبتسم
من معشر حبهم دین و بغضهم کفر و قربهم منجی و مقتصم
مقدم بعد ذکر الله ذکرهم فی کل فرض و مختوم به الکلم
«این مردی است که حجاز، خانه خدا، حل، حرم او را می‌شناسند. نه، در کلامش نیست ـ حاجت سائل را همیشه برآورده می‌کند جز در تشهد ـ که لا اله الا الله می‌گوید. و اگر تشهد در نماز نبود، نه او، همیشه آری بود: هنگام برخورد با مردمان چشم‌ها را فرو می‌بندد برای آن که حیا دارد، و دیگران چشم فرو می‌بندد به جهت ابهتی که او دارد. و سخن با او نمی‌گویند مگر که آن بزرگوار تبسّم کند. روز قیامت حبّ آنها دین است و بغض آنها کفر است و قرب و نزدیکی به آنان پناه و نجات انسان‌ها است. در نمازها یاد آنها و اسم آنها مقدم بر هر چیزی است بعد از اسم خدای متعال. و نمازها به اسم آنان تمام می‌شود ـ یعنی در نماز بعد از اسم خدا در اقامه، اسم اهل‌بیت است و آخر مطلب که در تشهد آخر گفته می‌شود باز اسم اهل‌بیت است. گفته شده که فرزدق به این اشعار آمرزیده شده است و به گفته جامی اگر اهل عالم به این اشعار آمرزیده شوند جا دارد.

زندگی امام سجاد علیه السلام
می‌دانیم زندگی حضرت علی علیه السلام پر تلاطم بود در نهج البلاغه می‌فرماید: «صبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی؛ صبر نمودم در مصایب نظیر کسی که خاری در چشم و استخوانی در گلو داشته باشد.» ولی زندگی امام سجاد علیه السلام از زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام بسیار پرتلاطم‌تر بود. آن حضرت در بحبوحه جنگ صفین به دنیا آمد: در زمان معاویه و آن جنایاتش پرورش پیدا کرده. معاویه را با کشتارهای دسته جمعی شیعیان، با اشاعه سبّ امیرالمؤمنین در خطبه‌ها و بعد از نمازها دیده است. بعداً حماسه کربلا و اسارت، که هر روزی از آن چند بار مرگ است، مجلس ابن زیاد و مجلس یزید را با اهل‌بیت پدرش پشت سر نهاد. قضیه حرّه که ننگی است بر دامن مسلمانان را مشاهده کرد.
یزید سال دوم سلطنت، شخصی را با پنج هزار لشگر به مدینه فرستاد و دستور قتل عام داد و سه روز مدینه را برای لشگریان خود مباح اعلام نمود.
او شاهد قضیه عبدالله بن زبیر است ـ که همه بنی‌هاشم و من جمله محمد بن حنفیه را در شعب ابی طالب جمع نمود که بسوزاند و چون دشمن رسید موفق نشد ـ شاهد مروان بن حکم بود که دشمن سرسخت اهل‌بیت بود. شاهد حکومت عبدالملک مروان با فرماندارش حجاج بن یوسف ثقفی است. زندانی زندان حجاج بن یوسف است که در میان بیابانی، پنجاه هزار زندانی در آن زندان بود و دمیری در حیاة الحیوان می‌گوید خوراک آنها دو قرصه نان بود که بیشتر آن خاکستر بود. شاهد کشتار بیشتر از صد هزار نفر بود به جرم دوستی با اهل‌بیت. پنجاه و هفت سال در این دنیا زندگی کرد ولی هر روز از آن برای آن بزرگوار قتلگاهی بود
0
Posted on ۲۰:۵۶ by حقیقت شیعه and filed under
تولد پربرکت ‏حضرت خاتم الانبیا صلى الله علیه وآله که بنا به اعتقاد علماى امامیه در 17 ربیع الاول سال 570 میلادى و مطابق با سال عام الفیل به وقوع پیوست، آغاز تولدى نوین و روز اعطاى مدال سعادت و رستگارى از سوى حضرت حق براى جامعه بشریت مى‏باشد. در آن روز نوزادى به این عالم خاکى قدم نهاد که بعد از چهل سال از سوى خداوند به عنوان آموزگار وحى و مربى برترین فرهنگ زیستن به اهل جهان معرفى گردید. مقارن این ولادت پر برکت در صحنه گیتى آثار شگفت‏انگیز و اسرارآمیزى رخ داد که هشدارى براى حاکمان و زور مداران تاریخ به حساب آمد .
فرو ریختن چهارده کنگره در ایوان کسرى، خاموش شدن آتشکده فارس، جاری شدن آب در وادى سماوه بعد از سال هاى طولانى خشکى، سرنگون شدن بتها در مکه و سایر نقاط عالم، خشک شدن دریاچه ساوه، پرتوافشانى نورى از وجود آن گرامى در آفاق آسمان ها و خواب هاى وحشتناک انوشیروان و موبدان، از جمله علائم خارق العاده و از نشانه‏هاى هشدار دهنده‏اى بود که مقارن تولد پیامبر خاتم‏ صلى الله علیه وآله در جهان حادث شد که در منابع معتبر تاریخى و جوامع مورد اعتماد حدیثى از آنها یاد شده است .

در مورد زندگى، سیره و سخن و خُلق و خوى آن وجود گرامى آثار و مجموعه‏هاى ارزشمندى از سوى دانشمندان و محققین پدید آمده که هر یک به نوبه خود قابل تحسین و تقدیر است. السیرة ‏النبویه: ابن هشام، السیرة النبویه: ابن کثیر، حیاة النبى و سیرته، سیرة المصطفى: عبدالزهرا عثمان محمد، سیرة المصطفى: هاشم معروف الحسنى، الصحیح من سیرة النبى الاعظم، نهایة المسئول فى روایة الرسول، سیرى در سیره نبوى، فروغ ابدیت، شرف النبى و حیاة القلوب، ج‏2، برخى از این مجموعه‏هاى نبوى مى‏باشند که هر کدام با سلیقه خاص مؤلف و از زوایاى مختلفى به بررسى ابعاد زندگى و سیره آن حضرت پرداخته‏اند.

در این نوشتار سعى شده در حد وسع، خلق و خوى حضرتش در پرتو آیات وحیانى قرآن بررسى شود، تا به این وسیله جان و دل خود را با آیات نور روشنایى بخشیده و از صفات ستوده محمدى ‏صلى الله علیه وآله بهره ‏ور شویم، چرا که بر این باوریم: زیباترین و کامل ترین سیماى آن گرامى را باید در آیینه کلام وحیانى پروردگار به نظاره نشست و خصلت هاى زیباى نبوت را از سرچشمه نور جستجو کرد و اگر قرار است انسان براى بهتر زیستن و به سوى سعادت ابدى رفتن به دنبال الگو و سرمشق باشد، آن را در کامل ترین و مطمئن ‏ترین منابع مى‏توان یافت که صفحات درخشان و زرین آن در بلنداى تاریخ و در تاریکترین لحظات آن، شاهراه انسانیت را روشن نموده است . خداوند متعال فرمود: « لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنة‏...»( احزاب/21) ؛ مطمئنا براى شما در[رفتار و گفتار] رسول خدا صلى الله علیه و آله سرمشق نیکو [و کاملى] مى‏باشد.»

نرمخویى و مهربانى

از منظر قرآن کریم یکى از شاخص ترین ویژگی هاى حضرت رسول‏ صلى الله علیه وآله، اخلاق زیبا و برخورد شفقت‏آمیز با دیگران بود. آن بزرگوار با داشتن این خصلت‏ ستودنى توانست در طول 23 سال، دل هاى بسیارى را به خود شیفته کرده و به صراط مستقیم هدایت نماید، در حالى که هیچ قدرتى توان چنین کار شگفتى را نداشت . خداوند متعال این عامل اساسى را چنین شرح مى‏دهد:« فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک‏»(آل عمران/159) ؛ به برکت رحمت الهى در برخورد با مردم، نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراکنده مى‏شدند.

اساساً آن حضرت بر این باور بود که فلسفه بعثت ‏براى تکمیل مکارم اخلاق است و مى‏فرمود:"انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق" (2)؛ همانا من براى به سامان رساندن فضائل اخلاقى مبعوث شده‏ام .

ابراز محبت و مهرورزى آن حضرت نه تنها شامل دوستان و اهل ایمان مى‏شد، بلکه مخالفین آن بزرگوار نیز از اخلاق نرم و شفقت‏آمیز آن گرامى بهره ‏مند بودند و این سبب جذب آنان به سوى اسلام مى‏گردید . به همین جهت‏ خداوند متعال رسول گرامى‏اش را تحسین کرده و فرمود: « و انک لعلى خلق عظیم‏»( قلم/4) ؛ و یقیناً تو داراى اخلاق عظیم و برجسته‏اى هستى .

دلسوزى براى اهل ایمان

کسانى که خود را وقف اصلاح جامعه کرده و براى سعادت افراد آن از هیچ کوششى فروگذار نمى‏کنند و با دلسوزى و عشق و علاقه به انجام وظایف محوله مى‏پردازند، بدون تردید جایگاه خود را در جامعه و دل هاى مردم تحکیم می بخشند و ارتباط نزدیکترى با مخاطبان خود پیدا مى‏کنند، در نتیجه مردم به آنان به دیده احترام نگریسته و به ایشان اعتماد کرده و به آسانى گفته‏ها و خواسته هایشان را مى‏پذیرند. مردم عاشق کسانى هستند که بدون هیاهو به دنبال اصلاح جامعه و رفع گرفتاری هاى آنان باشند . اگر این دلسوزى و خدمات بى‏ریا، مخلصانه و فقط براى رضاى خداوند عالم باشد، نتیجه آن مضاعف و توفیق در کار حتمى و قطعى خواهد بود .



تو بندگى چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پرورى داند

این ویژگى در رهبران الهى و پیشوایان جامعه از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است . قرآن مجید، پیامبر گرامى اسلام را با این خصلت پسندیده معرفى کرده و مى‏فرماید: « لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم‏» (توبه/ 128) ؛ همانا فرستاده‏اى از خود شما به سویتان آمد که رنج هاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت و راهنمایى شما دارد و نسبت‏ به مؤمنان دلسوز و مهربان است .

خداوند متعال به کسانى که دلسوزى و مهربانى رسول اکرم ‏صلى الله علیه وآله را نوعى ساده لوحى قلمداد مى‏کردند و اغماض و چشم پوشی هاى آن وجود گرامى را در مورد افراد خطاکار، سطحى نگرى انگاشته و سخنانى ناروا در مورد پیامبر به زبان مى‏آوردند چنین مى‏فرماید: « و منهم الذین یؤذون النبى و یقولون هو اذن قل اذن خیر لکم یؤمن بالله و یؤمن للمؤمنین و رحمة للذین آمنوا منکم والذین یؤذون رسول الله لهم عذاب الیم‏»( توبه/61) ؛ از آنها کسانى هستند که پیامبر را آزار مى‏دهند و مى گویند: او گوشى‏است . ( آدم خوش باورى است!) بگو: خوش باور بودن او به سود شماست، او به خدا ایمان دارد و [تنها] مؤمنان را تصدیق مى‏کند و براى مؤمنان شما رحمت است، اما کسانى که رسول خدا صلى الله علیه وآله را مى‏آزارند عذاب دردناکى در پیش دارند .

دلسوزى حضرت خاتم الانبیاء به حدى بود که گاهى از شدت غصه و ناراحتى در آستانه هلاکت قرار مى‏گرفت . رسول مکرم اسلام نه تنها از انحراف و کجروی هاى برخى از مسلمانان آزرده خاطر مى‏شد، بلکه از گمراهى و نادانى نامسلمانان نیز در رنج و عذاب بود. تا این که خداوند متعال از دلسوزى رسول خویش چنین یاد مى‏کند: « فلعلک باخع نفسک على آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا»( کهف/6 )؛ گویى مى‏خواهى به خاطر اعمال [ نارواى] آنان، اگر به این گفتار ایمان نیاوردند، خود را هلاک کنى .

آشنایى با درد مردم



توفیق در مدیریت جامعه به عوامل مختلفى بستگى دارد که یکى از مهمترین آنها آشنایى با مشکلات و گرفتاری هاى طبقات محروم اجتماع است . پیامبران الهى عموما و پیامبراسلام خصوصاً از چنین خصلت والایى برخوردار بودند . آنان خود را از مردم مى‏دانستند و هیچگونه امتیاز و تفوقى بر خویشتن نسبت ‏به سایر اقشار جامعه قائل نبودند . پیامبر اسلام‏ صلى الله علیه و آله مى‏فرمود: «انما انا بشر مثلکم‏»( فصلت/6 - کهف/110 ) ؛ همانا من هم همانند شما بشر هستم . در آیه دیگرى خداوند متعال مى‏فرماید: « لقد جائکم رسول من انفسکم‏ ...»( توبه/ 128) ؛ پیامبرى از خود شما برایتان آمده است .

افزون بر مردمى بودن، آشنایى و آگاهى و لمس واقعیت هاى پنهان جامعه از خصلت هاى بارز آن حضرت بود.

البته میان امثال پیامبر اکرم‏ صلى الله علیه وآله و کسانى که با شعار محرومیت زدایى به عرصه‏هاى رهبرى و هدایت جوامع وارد مى‏شوند اما خود طعم تلخ محرومیت و گرفتارى را نچشیده‏اند و درک این واقعیت ها برایشان سخت و غیر ملموس است فرق زیادى وجود دارد. آنان اگر هم بخواهند در این رابطه درست عمل کنند موفق نخواهند شد، اما کسانى که این مشکلات و محرومیت ها را از نزدیک لمس کرده‏اند، درد و رنج طبقات محروم جامعه را بهتر و راحت تر درک مى‏کنند . قرآن کریم مى‏فرماید: «الم یجدک یتیما فآوى و وجدک ضالا فهدى و وجدک عائلا فاغنى‏»( ضحى/6، 7، 8 ) ؛ آیا تو را یتیم نیافت و پناه داد؟! و تو را گمشده یافت و هدایت کرد و تو را فقیر یافت و بى ‏نیاز نمود.

حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله در مقابل مرفهین بى دردى که از او مى‏خواستند از طبقات محروم فاصله بگیرد، این آیه را تلاوت مى‏کرد: « و ما انا بطارد الذین آمنوا»(هود/ 29) ؛ من هرگز مردم با ایمان را [گر چه در ظاهر محروم و بى‏چیز و نیازمند باشند] از خود دور نخواهم کرد .

آرى رسیدن به مقام نبوت اوصاف برجسته‏اى مى‏طلبد که یکى از آنها مردمى بودن و آشنایى با حقوق محرومان است . کسى که مى‏خواهد دین آسمانى او جاودانه بماند و براى هر قوم و ملتى و در هر عصر و زمانى به کار آید لازم است که خود با ریشه‏هاى ناعدالتى و فقر و محرومیت از نزدیک تماس داشته باشد تا در بلنداى تاریخ بتواند نداى عدالت‏ خواهى و محرومیت زدایى را به گوش جهانیان برساند . قرآن با یادآورى دوران مشقت‏ بار و سخت زندگى پیامبرصلى الله علیه و آله به آن حضرت سفارش مى‏کند که: « فاما الیتیم فلا تقهر. واما السائل فلا تنهر» ( ضحى/9، 10) ؛ یتیم را از خود دور نکن و درخواست کننده را از خود مران .

رسول خدا صلى الله علیه وآله در هنگام هجرت به مدینه نیز در مقابل فریادهاى دعوت دهها نفر از اهالى مدینه، در زمینى که به یتیمان تعلق داشت فرود آمد و کانون اسلام را در همانجا متمرکز نمود که بعدها به مسجدالنبى و مرکز حکومت اسلامى تبدیل شد و تصمیمات مهم جهان اسلام در همانجا اتخاذ گردید .

صبر و بردبارى

گذرى کوتاه به تاریخ پیامبران الهى نشان مى‏دهد که آنان در راه اعتلاى کلمه توحید و انجام رسالت ‏خویش با سخت ترین موانع روبرو بوده‏اند، همچنان که امام صادق‏علیه السلام فرمود: «ان اشد الناس بلاء الانبیاء (3)؛ همانا که انبیاء الهى سخت ترین گرفتاریها را داشته‏اند .» اما در این میان حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه وآله بیش از سایر انبیاء در معرض بلاها و آزمایشات سخت قرار گرفت . آن حضرت در این مورد مى‏فرماید: « ما اوذى نبى مثل ما اوذیت(4) ؛ هیچ پیامبرى همانند من مورد آزار و اذیت قرار نگرفت .»



اما تحمل و بردبارى پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه و آله در برابر کوه مشکلات که از هر سو به آن حضرت روى مى‏آورد و موانع گوناگونى که هر یک مى‏توانست‏ سد راه اهداف بلند حضرتش باشد، تمام دشمنان و مخالفین سرسخت آن حضرت را به زانو در آورد .

استاد شهید مطهرى‏ رحمة الله در این زمینه مى‏نویسد: « اراده و استقامتش بى‏نظیر بود. از او به یارانش نیز سرایت کرده بود . دوره 23 ساله بعثتش یکسره درس اراده و استقامت است . او در تاریخ زندگى‏اش مکرر در شرایطى قرار گرفت که امیدها از هرجا قطع مى‏شد، ولى او یک لحظه تصور شکست را در مخیله‏اش راه نداد . ایمان نیرومندش به موفقیت، یک لحظه متزلزل نشد .» (5)

گاهى خداوند متعال براى تقویت روحیه صبر و مقاومت رسول گرامیش مى‏فرمود:« فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرسل...‏» ( احقاف/35) ؛ پس صبر و بردبارى‏ پیشه کن، آن گونه که پیامبران اولوالعزم صبر کردند .

رسول اکرم ‏صلى الله علیه وآله در سخن ارزشمندى پایدارى و مقاومت و اراده آهنین خود را در راه هدف به نمایش گذاشت و هنگامى که حضرت ابوطالب پیشنهاد مشرکین را مبنى بر خوددارى آن حضرت از ابلاغ پیام آسمانى خویش به وى بیان کرد، به عمویش ابوطالب چنین فرمود: « یاعم! والله لو وضعوا الشمس فى‏ یمینى والقمر فى یسارى على ان اترک هذا الامر حتى یظهره الله او اهلک فیه، ماترکته (6) ؛ اى عمو! به خدا سوگند اگر آنان خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند که از دعوت آسمانى خود دست ‏بردارم هرگز نخواهم پذیرفت تا این که یا خداوند دین مرا پیروز کند و یا این که جانم را در راه آن از دست‏ بدهم .»

و این چنین بود که حضرت محمد صلى الله علیه وآله با تحمل مشکلات و صبر و پایدارى توانست دین مبین اسلام را به جهانیان اعلام کند . انواع گرفتاریها و ناملایمات، صدمات جسمى و روحى، قرار گرفتن در معرض انواع اتهامات از قبیل: ساحر، مجنون، آشوبگر و سایر موانع راه پیامبر،با دو عامل ایمان به هدف و استقامت و پشتکار در راه رسیدن به آن، قابل تحمل بود .

امیرمؤمنان على‏علیه السلام در این مورد مى‏فرماید: « اشهد ان محمدا عبده و رسوله دعا الى طاعته و قاهر اعداءه جهادا عن دینه، لایثنیه عن ذلک اجتماع على تکذیبه و التماس لاطفاء نوره (7) ؛ گواهى مى‏دهم که محمد صلى الله علیه وآله بنده و پیامبر اوست، انسان ها را به عبادت خداوند دعوت نمود و با دشمنان خدا در راه دین او پیکار نمود و مغلوبشان کرد . هرگز همداستانى دشمنان که او را دروغگو خواندند، او را (از آن دعوت به حق و کوشش در راه استقرار دین اسلام) باز نداشت و تلاش آنان براى خاموشى نور رسالت نتیجه نداد .»

عبودیت



بندگى و خضوع در مقابل حق، فضیلتى ستودنى است که قرآن بارها بر این صفت زیباى محمدى‏ صلى الله علیه و آله اشاره دارد . خداوند متعال پیامبر گرامى‏اش را با وصف بندگى - که تمام اوصاف والاى حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله را تحت الشعاع قرار داده - یاد مى‏کند و رسول گرامى اسلام نیز به عبودیت ‏خود در پیشگاه حق همیشه افتخار مى‏کرد .

به چند نمونه از آیاتى که حضرت رسول‏ صلى الله علیه وآله را با صفت والاى عبودیت توصیف مى‏کند اشاره مى‏کنیم:

- « وان کنتم فى ریب مما نزلنا على عبدنا فاتوا بسورة من مثله... ‏»( بقره/ 23) ؛ و اگر در آنچه که به بنده خودمان نازل کرده‏ایم شک دارید، یک سوره همانند آن را بیاورید .

- « ... ان کنتم آمنتم بالله و ما انزلنا على عبدنا یوم الفرقان ...» ( انفال/ 41) ؛ اگر به خدا و به آنچه که بر بنده خود در روز جدایى [حق از باطل] نازل کرده‏ایم ایمان آورده‏اید ... .

- « تبارک الذى نزل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا» ( فرقان/1) ؛ بزرگوار و پر برکت است آن خداوندى که قرآن را بر بنده [خاص] خود نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد .

- « فاوحى الى عبده ما اوحى‏»( النجم/10) ؛ [در شب معراج] آنچه را که وحى کردنى بود به بنده‏اش وحى نمود .

پیامبر گرامى اسلام ‏صلى الله علیه وآله آنچنان شیفته عبادت و بندگى در بارگاه ربوبى بود که گاهى خود را فراموش مى‏کرد و از خود بی خود مى‏شد، تا این که آیه نازل شد: « طه! ما انزلنا علیک القرآن لتشقى‏»؛ طه! ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که این قدر به زحمت و مشقت‏ بیافتى .

مرحوم فیض کاشانى در ذیل این آیه مى‏نویسد: پیامبر اکرم‏ صلى الله علیه وآله آنچنان در عبادت الهى حریص بود که از کثرت عبادت پاهاى مبارکش متورم شده بود، تا این که خداوند متعال این آیه را فرستاد .

امام باقرعلیه السلام مى‏فرماید: روزى یکى از همسران آن حضرت به وى گفت: یا رسول‏الله! چرا به خود اینقدر زحمت مى‏دهى، در حالی که یک بنده آمرزیده هستى .

پیامبرصلى الله علیه وآله پاسخ داد: «اولا اکون عبدا شکورا (8) ؛ آیا بنده شکرگزارى نباشم .»

خداوند متعال در برخى از آیات براى عبادت و بندگى پیامبر گرامى‏اش چنین رهنمود مى‏دهد: « اقم الصلوة لدلوک الشمس الى غسق اللیل و قرآن الفجر ان قرآن الفجر کان مشهودا. و من اللیل فتهجد به نافلة لک عسى ان یبعثک ربک مقاما محمودا» ( اسراء/78 و79 )؛ نماز را از زوال خورشید (هنگام اذان ظهر) تا نهایت تاریکى شب (نیمه شب) به پای دار؛ و همچنین قرآن فجر( نماز صبح) را؛ زیرا قرآن فجر مورد شهادت [فرشتگان شب و روز] است . و پاسى از شب را [از خواب برخیز و قرآن و نماز بخوان و] عبادت کن . این یک عمل نافله براى توست . امید است که خداوند متعال تو را به این وسیله به مقامى محمود ( و در خور ستایش) برانگیزد .»

عدالت‏ خواهى

عدالت ‏خواهى یکى از مهمترین اهداف بعثت پیامبران الهى است . خداوند متعال در سوره حدید مى‏فرماید: « لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط‏ ...»(حدید/ 25) ؛ ما فرستادگان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب آسمانى و میزان نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند .

همچنین خداوند متعال از زبان پیامبر گرامى اسلام در سوره شورى مى‏فرماید: « ... وامرت لاعدل بینکم‏ ...»( شورى/15) ؛ من براى اجراى عدالت در میان شما مامور شده‏ام .



و در آیات متعددى قرآن از عدالت‏ خواهى پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه وآله که یکى از اهداف بعثت آن حضرت نیز مى‏باشد سخن گفته و مردم را به تبعیت از آن بزرگوار ترغیب و تشویق مى‏کند .

عدالت ‏طلبى در تمام زوایاى زندگى انسان نقش دارد و گستره آن به گفتار و رفتار و روابط انسان، معاملات، خانواده، دوستان، فرزندان، همکاران و حتى سایر ملل نیز کشیده مى‏شود . قرآن کریم مى‏فرماید: « واذا قلتم فاعدلوا» ( انعام/152) ؛ و هنگامى که سخنى مى‏گویید، عدالت را رعایت نمایید . پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه وآله آنچنان به این مسئله حیاتى اهمیت مى‏داد که حتى در نگاه کردن به دیگران عدالت را رعایت مى‏نمود . امام صادق‏علیه السلام مى‏فرماید: «کان رسول الله یقسم لحظاته بین اصحابه فینظر الى ذا و ینظر الى ذا بالسویة (9) ؛ رسول خدا صلى الله علیه وآله نگاه خود را در میان اصحاب به طور مساوى تقسیم مى‏کرد، گاهى به این و گاهى به آن دیگرى به طور مساوى نگاه مى‏کرد .

پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه و آله در یک منشور جهانى، عدالت‏ خواهى و تساوى حقوق انسان ها را در جوامع اعلام کرد و ملاک احترام به حقوق بشر را معین نمود . آن منادى راستین عدالت و آزادى هنگامى که مشاهده کرد یکى از اصحاب عرب وى، سلمان فارسى را به خاطر غیر عرب بودن تحقیر مى‏کند، در کلمات حکیمانه و معروفى فرمود: « ان الناس من عهد آدم الى یومنا هذا مثل اسنان المشط، لا فضل للعربى على العجمى ولا للاحمر على الاسود الا بالتقوى (10) ؛ همه مردم از زمان حضرت آدم تا به امروز همانند دانه‏هاى شانه [مساوى و برابر] هستند . عرب بر عجم و سرخ بر سیاه برترى ندارد مگر به تقوى .

پیامبر اسلام در اجراى قانون عادلانه الهى اهتمام خاصى داشت و اگر کسى از آن حضرت تقاضاى غیرقانونى و غیراصولى مى‏کرد، شدیدا ناراحت مى‏شد . هنگامى که بعضى از همسران آن حضرت بعد از جنگ احزاب در مورد تقسیم غنایم جنگى از آن بزرگوار تقاضاى غیرمعقول و خلاف عادت کردند، آن بزرگوار ناراحت‏ شد و 29 روز تمام از آنان فاصله گرفت . خداوند متعال نیز به این مناسبت آیاتى را بر آن حضرت نازل کرد و خطاب به پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: « یا ایها النبى قل لازواجک ان کنتن تردن الحیوة الدنیا و زینتها فتعالین امتعکن واسرحکن سراحا جمیلا»( احزاب/ 28) ؛ اى پیامبر! به همسرانت ‏بگو: اگر شما زندگى دنیا و زرق و برق آن را مى‏خواهید، بیایید [با هدیه‏اى] شما را بهره ‏مند سازم و شما را به طرز نیکویى رها سازم . (11)

و به این ترتیب پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه وآله حتى به نزدیکترین افراد خانواده‏اش نیز اجازه نداد از قانون الهى تخطى کنند و عدالت اجتماعى را در حکومت اسلامى آن حضرت خدشه‏ دار سازند .

راستى و امانتدارى

امانتدارى و صداقت پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه و آله نه تنها یاران و پیروان آن حضرت را شیفته ایشان نموده بود بلکه دشمنان نیز به این حقیقت اذعان داشته و صداقت آن بزرگوار را مى‏ستودند . سه سال از بعثت مى‏گذشت که حضرت رسول ‏صلى الله علیه و آله روزى در کنار کوه «صفا» روى سنگ بلندى قرار گرفت و با صداى رسایى قشرهاى مختلف مردم مکه را به سوى خویش فرا خواند، آنگاه خطاب به مشرکین و سایر مردم فرمود: اى مردم! هر گاه من به شما گزارش دهم که پشت این کوه دشمنان موضع گرفته‏اند و قصد جان و مال شما را دارند، آیا مرا تصدیق مى‏کنید؟ همگى گفتند: آرى، زیرا ما در طول زندگى از تو دروغى نشنیده‏ایم. (12)

حضرت خدیجه نیز هنگامى که پیشنهاد ازدواج به آن حضرت مى‏داد و شیفتگى خود را به آن وجود گرامى اعلام مى‏نمود با تأکید بر امانت و صداقت آن بزرگوار، چنین گفت: « انى قد رغبت فیک لقرابتک وسطتک فى قومک و امانتک و حسن خلقک و صدق حدیثک (13) ؛ به خاطر خویشاوندیت و بزرگواریت در میان قوم خودت و امانتدارى تو و اخلاق نیک و راستگوئیت، مایلم با تو ازدواج کنم .»

در این میان تصریح آیات الهى و تاکید کلام وحیانى قرآن بر صداقت و راستى و امانتدارى آن حضرت حلاوتى دیگر دارد . برخى از آیاتى که به امانتدارى و راستى پیامبر عظیم الشان اسلام اشاره دارند عبارتند از:

1- « قل لا اقول لکم عندى خزائن الله ولا اعلم الغیب ولا اقول لکم انى ملک...‏» ( انعام/50 ) ؛ بگو: من نمى‏گویم خزائن خدا نزد من است و من [جز آن که خدا به من بیاموزد] از غیب آگاه نیستم و به شما نمى‏گویم من فرشته‏ام .»

2- « و ما ینطق عن الهوى. ان هو الا وحى یوحى‏» ( النجم/3 و4) ؛ و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏گوید و آنچه مى‏گوید چیزى جز وحى الهى که [بر او] نازل مى‏شود نیست .

3- « ما کذب الفؤاد ما راى‏» (14) ؛ قلب [ پاک حضرت محمد صلى الله علیه وآله] در آنچه دید هرگز دروغ نگفت .

حضرت محمد صلى الله علیه و آله در امانتدارى آنچنان شهره بود که حتى دشمنانش بعد از بعثت آن حضرت، با این ‏که نقشه قتلش را طراحى مى‏کردند، همچنان او را با لقب «امین‏» مى‏شناختند و در امانتدارى‏اش لحظه‏اى تردید نکردند و در شب هجرت امانت هایى نزد آن گرامى داشتند . رسول‏الله ‏صلى الله علیه وآله در غار ثور در عین حالى که از ترس مشرکین مکه مخفى شده بود، به امام على‏علیه السلام سفارش نمود که یا على! فردا در اجتماعات مردم مکه، صبح و شام با آواى بلند بگو: « من کان له قبل محمد امانة او ودیعة فلیات فلنؤد الیه امانته (15) ؛ هر کس نزد محمد امانتى دارد بیاید امانتش را بازستاند.

خداوند متعال در مورد ویژگی هاى انسان هاى وارسته و با ایمان مى‏فرماید: « والذین هم لاماناتهم وعهدهم راعون‏» ( مؤمنون/ 8 ) ؛ و آنان که به امانت ها و عهد و پیمان هاى خود وفا مى‏کنند .

و پیامبر اکرم‏ صلى الله علیه وآله اسوه کامل و نمونه بارز انسان هاى وارسته و داراى تمام کمالات ویژه اخلاقى بود .

صداقت و امانتدارى از منظر رسول گرامى اسلام آنچنان مهم بود که به عنوان معیار براى برترى یارانش محسوب می گردید . امام صادق‏علیه السلام در این مورد فرمودند:«ان علیاعلیه السلام انما بلغ ما بلغ به عند رسول الله ‏صلى الله علیه و آله بصدق الحدیث و اداء الامانة» (16) ؛ یقیناً على‏علیه السلام با راستگویى و امانتدارى به آن درجه و عظمت در نزد پیامبرصلى الله علیه وآله رسید.

قاطعیت و شهامت



پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه و آله در مورد اجراى حدود الهى و قاطعیت در برابر قانون شکنان اهتمام خاصى داشت. آن حضرت در عین حالی که به اهل ایمان و مظلومان و ستمدیدگان رئوف و مهربان بود، در مقابل کفار و اشرار، با شجاعت و شهامت تمام ایستادگى مى‏نمود. خداوند متعال در این مورد مى‏فرماید: « محمد رسول الله والذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم‏»( فتح/ 29) ؛« محمد صلى الله علیه وآله فرستاده خداست و کسانى که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربان هستند. » داستان زیر نشانگر قاطعیت آن حضرت در مقابل متجاوزان و قانون شکنان است .

گروهى از طایفه بنى ضبه به حضور پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه و آله آمده و ضمن شکایت از بیمارى خود، از آن بزرگوار استمداد کردند. پیامبر اکرم‏ صلى الله علیه و آله به آنان فرمود: چند روز در مدینه بمانید تا با مراقبت مسلمانان بهبودى یافته و به منطقه خود برگردید . آنان گفتند: یا رسول‏الله! اگر ما را در خارج از شهر مدینه اسکان دهید برایمان بهتر است . پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه و آله ضمن پذیرش تقاضاى آنان به تنى چند از مسلمانان ماموریت داد تا تعدادى از شتران بیت المال را در چراگاههاى اطراف مدینه نگهدارند و از شیر آنها افراد بیمار بنى ضبه را پذیرایى و پرستارى کنند و از آنان مراقبت نمایند .

این افراد با حمایت پیامبر صلى الله علیه وآله در مدت کوتاهى سلامتى خود را باز یافتند، اما به جاى قدردانى از آن حضرت و یارانش - از آنجایى که باطنى خبیث و دلى مریض داشتند - سه تن از نگهبانان شترها را کشته و به همراه شتران فرار کردند . هنگامى که این خبر ناگوار به پیامبر گرامى رسید، على‏علیه السلام را مامور دستگیرى آنان نمود . امیرمؤمنان على‏علیه السلام این خطاکاران متجاوز را در نزدیکی هاى مرز یمن بازداشت کرده و به حضور پیامبرصلى الله علیه وآله آورد . در این لحظه پیک وحى نازل شده و احکام آنان را به رسول خدا ابلاغ نموده و فرمود: «انما جزاوا الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فى الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض‏...» (مائده/33) ؛ کیفر آنان که با خدا و پیامبرش به جنگ برمى‏خیزند و در روى زمین اقدام به فساد مى‏کنند این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا دست و پاى آنها به عکس یکدیگر بریده شود و یا از سرزمین [خود] تبعید گردند .»

حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه وآله از میان این چهار حکم، قطع دست و پا را انتخاب کرد و دستور داد دست و پاى آنها را بر خلاف یکدیگر ( دست راست و پاى چپ یا بالعکس) قطع کنند. (17) .

اصرار بر اجراى قوانین الهى، حیاء و ادب، جوانمردى، سرمشق و الگو بودن براى انسان هاى سعادت‏جو و حقیقت طلب، امى بودن، تواضع، گذشت، ساده زیستى، سخاوت و نیکى به دیگران، کرامت نفس و بشیر و نذیر بودن، از جمله سایر صفات ستوده حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه وآله است که در آیات الهى به آنها اشاره شده است .

در حدیث دیگران

این مقال را با نقل ابیاتى از سروده معروف شبلى شمیل از دانشمندان برجسته جهان مسیحیت، که در ستایش عظمت‏ حضرت رسول‏ صلى الله علیه وآله سروده است ‏به پایان مى‏بریم:

انى و ان اک قد کفرت بدینه

هل اکفرن بمحکم الآیات


« من گرچه مسلمان نیستم اما آیا مى‏توانم به آیات محکم قرآن کفر ورزم؟!»

او ما حوت فى ناصح الالفاظ من

حکم روادع للهوى وعظات


« یا به پندها و اندرزهایى که در آن آیات آمده است و همه بازدارنده نفس از هوا و هوس، و در لباس شکوهمندترین واژه‏ها مى‏باشند منکر شوم؟!»

و شرایع لو انهم عقلوا بها

ما قید العمران بالعادات


« یا به قوانینى که اگر مردمان آنها را درک مى‏کردند براى تحقق بخشیدن به عمران [و تمدن جهان]، همه آیین ها و سنت ها را جز تعالیم اسلام کنار مى‏گذاشتند، مى‏توانم بى‏تفاوت باشم؟!»

نعم المدبر والحکیم وانه

رب الفصاحة مصطفى الکلمات


«[محمد] بهترین تدبیر کننده و بهترین حکیم بود. او خداى فصاحت و [گوینده] گزیده ‏ترین سخنان است.»

رجل الحجا رجل السیاسة والدها

بطل حلیف النصر والغارات


«[محمد] یگانه مرد خردورزى، کشوردارى و هوشمندى بود و قهرمان هم پیمان با پیروزى بر سپاه کفر است.»

ببلاغة القرآن قد غلب النهى

و بسیفه انحى على الهامات


«[محمد] با بلاغت قرآن، بر همه خردها و اندیشه‏ها چیره گشت و سرها [ى دشمنان ارزش هاى انسانى] را زیر سایه شمشیر گرفت .»

من دونه الابطال من کل الورى

من غائب او حاضر او آت (18)




« قهرمانان تاریخ بشر چه گذشتگان، چه آنان که اکنون حاضرند و چه آیندگان، [همه و همه] در پایه‏اى فروتر و پایین‏تر از مرتبت او جاى دارند.»
0
Posted on ۲۰:۵۴ by حقیقت شیعه and filed under
جمعه ۰۴ جدی ۱۳۸۸ ساعت ۲۳:۱۴ داكتر حسيب معترف

با آن كه از واقعه المناك كربلا و از آن فداكاري عاشقانه امام حسين و ياران او سده ها مي گذرد، اما گويي براي ما خيلي معاصر است. شايد به دليل تشابه روزگار ما با روزگاري است كه امام در آن مي زيستند. اين قرابت در وجود آن هايي كه عاشق آزادي و طالب فداكاري اند ريشه عميق تري دارد كه با تمام وجود آن را حس مي كنند و مي فهمند. به همين دليل با آن كه روز هاي محرم و حادثه كربلا براي هر انسان با اهميت و ارزشمند است اما براي عاشقان حق و سوختگان آزادي و عدالت از جذابيت و زيبايي بيشتر برخوردار است.
چرا كه آن ها با عشقي كه به انسان دارند به تحليل و تفسير آن مي روند و دريافت هاي ويژه و ناب از آن حادثه دارند. در واقع حادثه كربلا و ماه محرم به اضافه رشادت هاي ديني و اخروي آن ها، بنابر رشادت هاي خيلي دنيوي آن مثل قربان شدن در راه محبوبي مثل آزادي و عدالت و دور ريختن منفوري چون استبداد و زورگويي و باطل پرستي در چشم آن ها مي نشيند. صحنه هاي خيلي انساني و غير ماورايي آن مانند قربان شدن براي رسيدن به والاي گرامي چون آزادي و عدالت و روشن كردن مشعل آزادگي و پاكي براي ديگران و دادن درس ايثار به همه عاشقان و سينه چاكان. امام حسين از جوانب گوناگون براي ما عزيز و گرامي است؛ اين كه نواسه پيامبر گرامي اسلام (ص) است و اين كه فرزند حضرت علي(ع) است. اما عزيزتر اين كه عاشق و طالب حق و آزادي است. اين فضليت كمي نيست. ما از اين نسبت با او آشنايي بيشتر داريم. با آن كه واقعه كربلا منشاي ايزدي و ماورايي دارد اما جوانب غير ماورايي آن نهايت محسوس تر است. داستان حسين روايتي است نسل به نسل و آييني است كه بر تن جامعه منزه واقعيت مي بخشد و مي پوشاند، اما نه براي چيرگي بر طبيعت و جهان پيراموني بل براي اثبات ايمان و تقرب به پروردگار و تسليم شدن به مشيت او. امام حسين به قيمت نابودي جان خود، به دفاع از حق و نيكي و ارزش هاي مثبت بر مي خيزد آن هم در هنگام و هنگامه اي كه ارزش ها در حال رنگ باختن و اصول انساني در حال انقراض اند. امام حسين امروز سرمشق و مشعل دار پيشرو براي همه انسان هاي است كه به دنبال آزادي سرگردان اند و از ظلم و ظالمان روزگار خود به ستوه اند. تا زماني كه انسان است، اين دنباله روي و پيروي جاري است. قيام كربلا به مثابه حادثه تكان دهنده در دل تاريخ مدفون نگشت و ديري نپاييد كه اين حادثه به الهام بخش بسياري از حركت ها و جنبش هاي آزاده در دنيا مبدل گرديد. امروزه حتا آن هايي كه به حوزه فرهنگ ديني اسلامي ما ربطي ندارند از اين حادثه به گرامي ياد مي كنند و امام و حركت امام براي آن ها قابل تامل است و از آن متاثر اند. آن واقعه به آن ها به مثابه حماسه جاويدان و دوران ساز هميشه ستودني است. به همين علت موج گسترده بيداري و انقلاب در سراسر دنيا را به راه انداخت. تحليل نهايي عمل امام حسين كنار زدن ظلم زمانه و شيوه اصولي مبارزه با حكومت هاي سلطه گر و زورمدار است. به همين علت ما بيشتر به تحليل حادثه كربلا و حركت امام نيازمند هستيم تا تجليل آن. البته اين به اين معنا نيست كه اين روز را تجليل نكنيم اما با درنظرداشت روزگار ما كه از همه سو يزيد سربركشيده، نيازمند چاره انديشي امام حسين صفتانه هستيم.
روز هاي ماه محرم با آن كه با سوگ تجليل مي گردد اما با آغاز اين ماه خون در رگ هاي عاشقان حق و عدالت و فرهيختگان آزادي جاري مي شود و قوت و جسارت مزيد بر آن ها مي بخشد. عزم ها و رفتار هاي آزادمنشان و آزادگان را نيرومند مي سازد. صدا هاي خفه شده در گلو به صدا مي آيد و بهانه مي شود براي براندازي قلدران و مستبدان و باطل خواهان از مراجع قدرت و نشاندن عدالت و صداقت در جاي آن. به همين دليل برخي ها از فرا رسيدن اين روز هراسان مي شوند چون قيام امام حسين پيام آور دگرگوني و نشاندن حق به جاي باطل است كه با فرا رسيدن آن بزدلان استبداد پيشه و انسان ستيز از اين پيام بيدار كننده و جاودانه و دوران ساز و عواقبي كه براي منصب و موقيعت آن ها در پي دارد، مي ترسند.
امام مي دانست از لحاظ تعدد افراد و امكانات با دشمن نابرابر است، اما نيروي معنوي و عشقي او را واداشت تا به اين جانبازي تن دهد. امام آگاهانه راه خود را انتخاب كرده بود با آن كه در كوتاه مدت شكست خورد اما در دراز مدت پيروز معنوي و قطعي از آن اوست.
اين روز سال هاست كه مي آيد و مي رود و از آن مكررا در كشور ما تجليل مي گردد. اما مي بينيم كه در روزگار ما تحولي واقع نشده. هنوز انسان و انسانيت به سادگي اهانت مي شود. هنوز آزادي و عدالت در بند كشيده مي شود. به راحتي كرامت انساني و شرف او به هيچ گرفته مي شود. روزگار ما كم از روزگار امام نيست. در روزگار امام يك يزيد بود با يك خباثت اما در روزگار ما يزيد ها هم به عدد بيشتر اند و هم به اخلاق زشت تر و مستبد تر و كورتر، ولي عاشقان راه حق كمتر اند. امروز بي عدالتي، انسان ستيزي، توهين به كرامت و آزادي انسان ، به سخره گرفتن ارزش هاي معنوي و هزاران مفاسد دوران سوز و انسان شكن جامعه ما را در عمق تاريكي و قهقراي بدبختي كشانده و ما خوش هستيم كه از قيام امام تجليل مي كينم و اشك مي ريزيم. هنوز مانديم در اين كه امام چطور مظلومانه به شهادت رسيد. از واقيعت اسطوره ساختيم و از پيام دوران ساز و جاودانه آن غافل مانديم. امام حسين (ع) عاقبت انجام عمل خود را مي دانست. به همين دليل اين راه را برگزيد تا پيام ماندگار و تاريخ ساز به همه دوران هاي بشريت تقديم كند. اگر امام در روزگار ما حضور مي داشت، مطمينا به وضيعت روزگار ما و وضع آشفته انسان اشك مي ريخت.
فراموش نكنيم كه عمل امام حسين براي اصلاح وضع جامعه اي كه براي تغيير چنين ايثاري را طلب مي كرد، يك عمل سياسي ديني بود. امام عملا در برابر رهبري نادرست روزگار خود كه داشت تمامي ارزش ها را ناديده مي گرفت و هيچ تعهدي نسبت به آزادي و عدالت نداشت و قلدرانه از هوس پيروي مي كرد، ايستادگي كرد و نگذاشت كه چنين طاغوي به منزل مقصود برسد و انسانيت و عدالت و حتا دين اين چنين مظلومانه قرباني خشم چنين كساني شود كه به اصول دين باورمند نيستند. نگذاشت ديني كه خداوند براي تنظيم امور دنيا و آخرت انسان فرستاد و پيامبر گرامي اسلام با هزارن مشقت آن را بذر نموده بود، اين گونه در دست انسان هاي نااهل دستاويز قرار بگيرد و ارزش هاي آن ناديده گرفته شود.
امام با اين عمل خود دست آن ها را در اعمال شيطنت ها و هوسراني ها كوتاه كرد و پيام جاودانه دين را استوار نمود. اين پيام را براي تمام زمانه ها به جا گذاشت كه هر زماني كه تعدادي در رهبري جامعه قرار بگيرند و ارزش ها ديني و عدالت و انسانيت را به سخره بگيرند، سزاوار سرنگوني اند. حتا اگر خون بطلبد و به قيمت جان آدمي تمام شود، ارزش اين را دارد كه جلو چنين مديريت نادرست سد شد و نگذاشت عده اي مستبدانه هر خشم و هوسي كه دارند، اين گونه تشفيع نمايند. بسياري انسان هاي مصلح در دوره هاي متفاوت اين پيام امام را خوب درك كردند و هرگاه خود را در وضيعت و موقيعت مشابه با امام يافتند، براي تغيير دوران خود از انقلاب و قيام روشمند و هدفمند امام پيروي نمودند تا باطل هاي روزگار خود را بزدايند و حقيقت ها را آشكارتر نمايند. با استكبار و حكومت هاي زورمدار و سلطه گر درافتادند كه البته نتايج موفقيت آميزي نيز در پي داشت. شيخ محمد عبده، سيد جمال االدين افغاني، شاه ولي الله دهلوي، حسن البنا" ، اقبال لاهوري، محمد علي جناح و حتا شبه قاره هند نتيجه بررسي و تحليل هدفمند قيام امام حسين بود.
در گذشته حكومت هاي استكباري و حكومت هاي مستبد و زورمدار از تجليل روز هاي محرم جلوگيري مي كردند چرا كه از پيامد هاي سياسي پيام جاودانه امام در هراس بودند و مي دانستند كه در پشت اين مساله يك تغيير و دگرگوني پنهان است تا باطل را براندازد و چهره حق را از مكدريت پاك نمايد. دولت رضاشاه ايران از مثال هاي برجسته آن است كه خيلي ها را به همين دليل به خاك و خون كشيد. به هر حال دولت هاي انحصار گر و عدالت گريز به هر شيوه ممكن خواسته اند تا از آفتابي شدن پيام اصلي حركت امام پيشگيري نمايند. به نحوي مردم را در غفلت قرار دهند و اين كاري است كه عملا در بسياري از كشورهاي اسلامي جاري است. امروز هم با آن كه به ظاهر كسي از تجليل اين روز محروم نمي شود اما به شيوه هاي جديد و متعدد تلاش مي دارند تا محتوا پيام اما پنهان بماند يا شهروندان را آن قدر به تجليل اين حادثه ترغيب مي دارند تا پيام هاي اصلي ساده انگاشته شود و معنای حقيقي حركت اما همچنان نامكشوف و ناپيدا باقي بماند.
نتیجه گیري
تاریخ این را به ما آموخته است که دولت های مستبد و سلط گر همیشه مایل اند تا مردم را که طرف قضیه هستند در غفلت نگهدارند، تا ظهور حق و عدالت را مانع شوند و هر وسیله را که زمینه چنین بروزی را فراهم کنند، مردود می سازند و یاهم به بیراهه می کشاند. جلو رفتار ها و عمل های که به عدالت و حق ارج می گذارد، می ایستند. حتا پیام های دینی که باطل پرستی و حق گریزی و عدالت ستیزی را قبیح می داند و ترغیب به براندازی و دگرگونی می نماید را سد می شوند تا روشنايی عدالت و حق به شهروندان نرسد و ضمیر های آن ها را روشن و بیدار نسازد. محرم و قيام امام حسین حرکت اصلاحی و سياسی دینی است که برای تغییر و تحول روزگار خود که از طرف اشخاص نااهل و ناباور به ارزش ها داشت راه باطل را می پیمود، دست به کار شد و پیام جاودانه را برای تمام دوره های بشریت به به جاگذاشت. خوشبختانه در جامعه ما این روز به خوبی تجلیل می شود. دینداران ما در کمال صداقت و صاف دلی به امام و آرمان ایشان عشق می ورزند ولی فراموش نکنیم که تجلیل از این ایام ما را از تحلیل آن باز ندارد و یا در غفلت نگذارد. ظاهرا که ما جنبه های معنوی این عمل امام را از خاطر می اندازیم. امام و حرکت او با آن كه شايسته سینه زنی و تعزیه خوانی هست، اما بزرگتر از اين ها هم است باید برعلاوه این ها به محتوای اصلی این حادثه بپردازیم و در صحنه مدیریت و سیاست جامعه که ممثل اراده همگانی است از آن استفاده نمايیم. داستان جانبازی و رشادت امام حسین یک واقیعت انکار ناپذیر است که در راه مصالح دین و جامعه آن را انتخاب کرده بود. يك اسطوره نیست، بلكه حقيقتي است كه تمامي تاريخ نگاران اسلام آن را نوشته اند و بيان كردند. باید آن را در جامعه و روزگار خود مان در زدودن نابرابری و حق گریزی مسبتدان و انحصار گران به کار برد و این در واقع آرمان اصلی امام و یاران او بود در شرایط و زمانی که بسیار نیازمند چنین پیام های کارگر در امر سیاست و مدیریت جامعه خود هستیم. تجلیل اسطوره ای از امام و حرکت او و نپرداختن به تحلیل و تجویز آن در جامعه خود مان، زور مداران و بی باوران را در جامعه ما به هدف های شوم و غیر انسانی و عدالت ستیز آن ها کمک می کند. بزرگداشت از امام و حرکت او به ایام محرم محدود نگردد بلکه دغدغه مسلسل و پیگیر ما در هر وقت باشد و از آن برای آزادی و عدالت و حق باوري الگو بگیریم